همانطور که در شماره گذشته گفتم، اولین شوک برای من، یعنی نقطه شروع تغییر دیدگاهم نسبت به جمهوری اسلامی، پس از دو گزارش رسیدگی به تخلفات اداری وزارت پست و مخابرات، تلفن و دولت بود. مرحوم آقای هاشمی را در مجله صبح چاپ کردم، چند ماه بعد ریسک کردم و ممکن است محکوم شوم.
سرنوشت این دو گزارش تحقیقاتی کاملا مستند این بود که وزیر پست، آقای گالازی و… از من شکایت کردند، اما هیئت منصفه و دادگاه من را از دروغگویی، تهمت و نشر اکاذیب تبرئه کردند و حتی به من گفتند که رهبر معظم انقلاب. دفتر رهبری قبول کرده بود، دادگاه مرا به خاطر درج کاریکاتور 300 هزار تومانی در گزارش جریمه کرد.
اهمیت این حکم دادگاه و حمایت مقام معظم رهبری در این است که قوه قضائیه و دادستان باید سریعا وارد عمل شوند و دستور تجدیدنظر قضایی برای گزارش صبح صادر کنند اما این اتفاق نیفتاد و قبل از دادگاه مرحوم آیتالله زیدی دستور رسیدگی سریع را صادر کردند. . آقای گالازی از من شکایت کرد. به عبارت دیگر، مداخله آشکار و آشکار رئیس قوه قضاییه به نفع متهم و علیه من است، زیرا من مدیرمسئول نشریه ای هستم که به فساد و فعالیت های غیرقانونی آسیب می زند و افشاگری می کند.
اما عجیبتر ماجرای وزارت نیرو است که بعد از انتشار اولین شماره گزارش تفحص صبح، آقای زنگنه از رهبری شکایت کرد و من به دفتر رهبری رفتم و 30 جلسه خصوصی با ایشان داشتم. تا 40 دقیقه رهبری کنید و متقاعد شوید. وی از تخلفات گسترده وزارت نیرو (یکی از آنها آب دو دستگاه حفاری را به قیمت 150 هزار تومان به پیمانکار خصوصی تحویل داد در حالی که قیمت واقعی آن دو دستگاه 8 میلیارد تومان بود) انتقاد کرد و انجام داد. آن را منع نمی کند. با شروع انتشار قسمت بعدی گزارش، بار دیگر در نهایت هیچ نهاد قضایی و نظارتی پیگیر این پرونده نشد و همه چیز به خیر و خوشی به پایان رسید.
هیچکس از من نپرسید این مطالب و گزارش هایی که صبح منتشر کردم چیست و از آقای زنگنه هم نپرسید. حتی به پیشنهاد من و تایید مقام معظم رهبری در همان جلسه خصوصی، دفتر رهبری (آقای ربیعی) فردی را مأمور بررسی مفاد و مستندات روزنامه صبح و گزارش به رهبری کردند، اما در شورای امنیت ملی پس از دو جلسه در ساختمان – در آن زمان که آقای ربی مسئولیت دبیرخانه را بر عهده داشت – دیگر هیچ جلسه ای برگزار نشد، پرونده با اقبال به پایان رسید!
دولت آقای هاشمی و دیگر نهادهای نظام به عنوان فردی آرمانگرا، انقلابی و حساس به بیقانونی و فساد، در سایه سکوت و مماشات قوه قضائیه، چشماندازهای جدیدی را گشودهاند، انتظار میرود به گفته سعدی امروز، نباید آن را با بیل بخوریم، با قرص نمی توانیم بخوریم و امروز این اتفاق در این مملکت بسیار ناجوانمردانه و مخرب رخ داد. من از این بی تفاوتی سیستمی شوکه شدم و احساس کردم که این و آن نوع قوانین نامطلوب است. خودم بودن در واقع همان آب سردی است که آن روز روی سرم ریخته شد.
البته من در آن زمان فرض را بر این میگذاشتم که نظام به دلیل ملاحظات و تقابل قادر به مقابله با فساد نیست، بعداً فرصت اصلاح این روند فراهم شد، اما بعداً دیدیم که در دهه 90 بهویژه در سالهای اخیر. سالهاست که فساد آن چنان گسترده شده است – حتی در نهادهای تعیینشده مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سایر نهادهای تحت رهبری – و در بیت المال و اموال عمومی آنقدر توهمی شده که خود رهبران آن را هفت اژدها مینامند. وی یادآور شد که اگرچه با خواندن غیرسیستماتیک سعی در آرامش خود و جامعه داشتند!
ادامه هید…