به او توضیح دادیم که رفتن به دانشگاه اصلا اجباری نیست، بستگی به علایقش دارد. به او توضیح دادیم که می تواند هر شغل (مناسب) را که دوست دارد انتخاب کند. برایش توضیح دادیم که این شغل و علاقه ممکن است خیاطی، گلدوزی، موسیقی و هنرهای دیگر یا هر علایق دیگری باشد، اگر هم نخواهد اصراری برای رفتن به دانشگاه و تحصیلات عالی ندارد. به او توضیح دادیم که مهمترین آرزوی ما این است که زندگی اش راحت و لذت بخش باشد.
اکنون، ادامه تحصیل در دانشگاه یا به عنوان مثال خیاطی، موسیقی یا حتی ورزش ممکن است سرگرم کننده و آرامش بخش باشد. شخصاً چند سال بعد، دخترم تا سن دانشگاه بزرگ میشود و به دانشگاه نمیرود، مثلاً دنبال علایق خودش که اصلاً به من ربطی ندارد؛ یا هر علاقه خوب دیگری که میشناسم.
ما نمی دانیم اطرافیان چه می گویند که چرا دخترشان به دانشگاه نرفت و غیره. تاکید می کنم هدف ما شاد بودن و لذت بردن از زندگی و موفقیت دخترمان است نه چیز دیگر.
این نوع موفقیت لزوماً با گرفتن مدرک مهندسی، دکترا و … به دست نمی آید، مشکل اصلی علاقه و لذت او از آهنگ های زنگ است. هدف ما این است که در هر شغل و رشته ای که دوست دارد خوشحال باشیم. این مشکلات زیادی است که من در جوانان می بینم. آنهایی که خانواده هایشان مجبور به رفتن به دانشگاه شدند فقط مدرک گرفتند و یک قابلمه آب نوشیدند.
امیدوارم نگاه و حرف اطرافیان را در سرنوشت فرزندانمان وارد نکنیم. امیدوارم از فرزندانمان نخواسته باشیم که به رویاهایی که دوست داریم و نمی توانیم به آنها برسیم. امیدوارم فرزندانمان را مایه افتخار دیگران نکرده باشیم.