به گزارش خبرگزاری patc، اسناد به ما میگوید تا ۱۳ آبان ۵۷ هیچ کشور غربی بهخصوص بریتانیا و آمریکا خواهان کنار رفتن شاه نبودند و اگر چه نمیخواستند محمدرضا پهلوی سرکشی بکند اما در عین حال متحد اصلی و راهبردی شاه در منطقه بودند. از ۱۳ آبان ۵۷ به خاطر مسائل مختلف ازجمله بیماری و بیارادگی شاه، غربیها تصمیم گرفتند که مانع رفتن او نشوند و یک حکومت آلترناتیو بر سر کار بیاید تا حکومت پهلوی را نگه دارد.
تاکنون ما با روایتهای مختلفی دربارهی وقایع و رخدادهای تاریخی مواجه بودهایم و در دورهی جدید با توجه به گسترش فضای مجازی و نشر انبوهی از دادهها در شبکههای اجتماعی، بسیاری از مطالب راست و دروغ تاریخی به مخاطبان القا میشود که بررسی صحت و سقم آن برای خوانندگان غیرحرفهای کار مشکلی است. مجید تفرشی، سندپژوه و کارشناس حوزهی تاریخ معاصر سالهاست که در مراکز سندی داخل و خارج کشور به تحقیق و پژوهش دربارهی موضوعات مختلف تاریخی پرداخته که حاصل آن دهها اثر و صدها مقالهی علمی در نشریات مختلف است. فتاح غلامی خبرنگار جامجم آنلاین با تفرشی دربارهی جنگ روایتها در تاریخ گفتوگو کرده است. او در ضمن این گفتوگو از تفرشی دربارهی درستی یا نادرستی ادعای دخالت خارجیها در انقلاب ایران پرسیده است. پاسخ تفرشی را به این پرسش در پی میخوانید:
سیر تحول روی نگاه و روایت تاثیرگذار است. در مورد انقلاب هم ما چند انگاره داریم که باعث شده تاریخنگاری انقلاب اسلامی ایران قطببندی شود. متاسفانه ما در داخل کشور در یک دورهی طولانی با یک انگارهای مواجه بودیم که واقعیت نداشت اما به هر صورت به عنوان تاریخنگاری رسمی جمهوری اسلامی تلقی میشد. در مقابل آن یک روایتی داریم که در سالهای اخیر بیشتر از سوی رسانههای خارج از کشور و کمتر از طرف مورخانی مثل عباس میلانی که به نوعی ارتباطات مادی و سیاسی بینالمللی داشتند ارائه میشده است. آنها دو قرائت مهم را ترویج کردند که متاسفانه آشکارا ضد تاریخ و با نیت غیرعلمی صورت گرفته است: اول اینکه القا میکنند حکومت شاه در تمام دوران خود دورهای سراسر درخشان را طی کرده است. کسانی که مروج این روایت هستند تلاش میکنند که مقطع زمانی ۵۳ تا ۵۵ را به دلایل مختلف ازجمله مسئلهی چند برابر شدن درآمدهای نفتی را به کل دورهی حکومت محمدرضا شاه بلکه تمام دورهی پهلوی تعمیم بدهند و در پی آن نتیجه بگیرند که انقلاب کار بیهودهای بوده است. نکته دوم مورد تاکید این دسته روایتگران این است که خارجیها در ایران انقلاب کردند تا از شاه انتقام بگیرند. این خردهروایتهایی که بیبیسی، ایراناینترنشنال، من و تو و… ارائه میدهند مبتنی بر این است که به یک سند در برابر صد هزار سند استناد میکنند و در کنار آن به نوعی به دنبال انتقامگیری از قرائت رسمی تاریخنگاری جمهوری اسلامی تا اینگونه القا کنند که اصل انقلاب بیهوده و بیدلیل بوده و مردم ایران اشتباه کردند و البته بخش قلیلی از جامعه در انقلاب شرکت داشتند و در پی آن نشان دهند که شاه، دشمن کشورهای غربی بوده است. مشخص است که تمام این روایتها مخدوش است و بر اساس همان اسناد انگلیسی و آمریکایی میتوان گفت که غربیها تا سال ۱۹۷۱هیچگونه اختلافی با شاه نداشتند و از این سال به بعد و بهویژه در پی خروج نیروهای بریتانیا از خلیجفارس و متعاقب آن در سال ۷۳ بعد از پدید آمدن مسائل نفتی، کمکم اختلافاتی میان شاه و غرب پیش آمد که البته مبنایی نبود. همچنین اسناد به ما میگوید تا ۱۳ آبان ۵۷ هیچ کشور غربی بهخصوص بریتانیا و آمریکا خواهان کنار رفتن شاه نبودند و اگر چه نمیخواستند محمدرضا پهلوی سرکشی بکند اما در عین حال متحد اصلی و راهبردی شاه در منطقه بودند. از ۱۳ آبان ۵۷ به خاطر مسائل مختلف ازجمله بیماری و بیارادگی شاه، غربیها تصمیم گرفتند که مانع رفتن او نشوند و یک حکومت آلترناتیو بر سر کار بیاید تا حکومت پهلوی را نگه دارد. طبیعتا انتخاب اول آنها یک حکومت نظامی به سرکردگی ارتشبد اویسی بود که البته راه به جایی نبرد، چون شاه از جانب او نگرانی داشت و به تشکیل کابینه از سوی ارتشبد ازهاری رضایت داد. دیگر دولتها حتی تا زمان روی کار آمدن شاپور بختیار هم مورد حمایت غربیها قرار داشت. از این پس دولتهای غربی در پی آن بودند تا هر کسی که در ایران روی کار میآید غربستیز و طرفدار شوروی نباشد. نکته دیگری که در روایتگری مجعول و دروغ این بخش از روایتگران وجود دارد موضوع گوادلوپ است. اینکه ادعا میشود کشورهای غربی در جلسه گوادلوپ دربارهی کنار گذاشتن حکومت پهلوی و روی کار آمدن امام خمینی تصمیمگیری کردند کاملا حرفی بیپایه و اساس است. بر اساس اسنادی که دربارهی این کنفرانس منتشر شد، اساسا موضوع ایران یکدهم مباحث مورد مذاکرهی دولتهای غربی در گوادلوپ نبود و حتی در جریان بحث دربارهی کشورمان مسئلهی حمایت از دولت بختیار مطرح شد.
۲۵۹۵۷