قرار جلب به دادرسی غیابی | مفهوم و شرایط کامل

وکیل

قرار جلب به دادرسی غیابی یعنی چه

«قرار جلب به دادرسی غیابی» در نظام حقوقی ایران به معنای واقعی کلمه اصطلاح معتبری نیست، زیرا وصف «غیابی» تنها برای احکام قطعی دادگاه ها کاربرد دارد و قرار جلب به دادرسی، تصمیمی از سوی دادسرا برای احراز وقوع جرم و انتساب اتهام به متهم است که ماهیتاً حضوری یا غیابی تلقی نمی شود. این قرار، زمینه را برای صدور کیفرخواست و آغاز رسیدگی قضایی در دادگاه فراهم می کند و عدم حضور متهم در دادسرا، ماهیت آن را تغییر نمی دهد.

در پیچ وخم های سیستم قضایی، گاهی اوقات با اصطلاحاتی روبرو می شویم که در نگاه اول پیچیده و نامفهوم به نظر می رسند. یکی از این عبارات که در محاورات حقوقی و حتی در بین عموم مردم زیاد شنیده می شود، «قرار جلب به دادرسی غیابی» است. این ترکیب، بسیاری از افراد را به اشتباه می اندازد و این پرسش کلیدی را مطرح می کند: آیا اصلاً چیزی به نام قرار جلب به دادرسی غیابی در قوانین ما وجود دارد؟ برای درک این موضوع، لازم است سفری به دل مفاهیم حقوقی داشته باشیم و پرده از این ابهامات برداریم. این مسیر، نه تنها به شفاف سازی یک اصطلاح کمک می کند، بلکه درک عمیق تری از فرآیندهای دادسرا و دادگاه را نیز برای ما به ارمغان می آورد.

قرار جلب به دادرسی چیست؟ آشنایی با این قرار مهم در دادسرا

قرار جلب به دادرسی، یکی از مهم ترین و سرنوشت سازترین قرارهایی است که در مرحله تحقیقات مقدماتی یک پرونده کیفری صادر می شود. تصور کنید جرمی رخ داده و شاکی یا ضابطین قضایی، وقوع آن را به مقامات اطلاع داده اند. در این مرحله، دادسرا با هدایت بازپرس یا دادیار، تحقیقات خود را آغاز می کند تا پرده از ابهامات بردارد و حقیقت را کشف کند. هدف اصلی این تحقیقات، شناسایی متهم، جمع آوری ادله، و تفهیم اتهام است. وقتی بازپرس یا دادیار پس از بررسی های دقیق و کارشناسی، به این نتیجه می رسند که دلایل کافی برای اثبات وقوع جرم و انتساب آن به فردی خاص وجود دارد، آنگاه قرار جلب به دادرسی را صادر می کنند. این قرار، در واقع اعلام می کند که دادسرا معتقد است اتهام وارده محرز بوده و فرد باید در دادگاه پاسخگو باشد.

تعریف و ماهیت قرار جلب به دادرسی

قرار جلب به دادرسی، یک قرار نهایی در مرحله دادسرا محسوب می شود. این قرار، حکمی نیست که مجازات را تعیین کند؛ بلکه مقدمه ای است برای ورود پرونده به مرحله بعدی، یعنی دادگاه. ماهیت آن، تأیید ضمنی اتهام توسط دادسرا بر اساس شواهد و قرائن موجود است. هنگامی که بازپرس، با توجه به مجموع اطلاعات و دفاعیات متهم (در صورت حضور)، به این اقناع می رسد که اتهام متوجه اوست و دلایل کافی برای محاکمه وجود دارد، این قرار را صادر می کند. می توان آن را به مثابه یک فیلتر ورودی به دادگاه دانست که تنها پرونده های دارای ادله کافی را به مرحله رسیدگی نهایی می رساند. تصمیم دادسرا برای صدور قرار جلب به دادرسی، نقطه عطفی در سرنوشت پرونده کیفری محسوب می شود، زیرا مسیر پرونده را از مرحله تحقیقات مقدماتی به سمت دادگاه سوق می دهد.

مرجع صدور و شرایط آن

صدور قرار جلب به دادرسی بر عهده بازپرس یا دادیار است. این دو مقام قضایی در دادسرا، مسئولیت هدایت تحقیقات و جمع آوری ادله را بر عهده دارند. شرایط صدور این قرار، وجود دلایل و مدارک کافی است که وقوع جرم و انتساب آن به متهم را تأیید کند. این دلایل می تواند شامل شهادت شهود، اقرار متهم، نتایج کارشناسی، اسناد و مدارک و هر آنچه در قانون به عنوان دلیل قابل قبول است، باشد. بازپرس یا دادیار باید با بررسی دقیق تمامی این موارد، به یک اطمینان نسبی برسد که محاکمه متهم در دادگاه ضروری است.

مراحل پیش از صدور قرار جلب به دادرسی

پیش از آنکه قرار جلب به دادرسی صادر شود، پرونده مسیری نسبتاً طولانی را در دادسرا طی می کند. این مسیر شامل مراحل مختلفی است که هر کدام برای کشف حقیقت و تضمین عدالت اهمیت دارند:

  • ثبت شکایت یا اعلام جرم: شروع پرونده با شکایت شاکی خصوصی یا گزارش ضابطین قضایی آغاز می شود.
  • ارجاع به بازپرس یا دادیار: پرونده برای انجام تحقیقات مقدماتی به یکی از مقامات قضایی دادسرا ارجاع می گردد.
  • تحقیقات مقدماتی: بازپرس یا دادیار اقدام به جمع آوری ادله، بازجویی از شهود، بررسی صحنه جرم (در صورت لزوم)، و استعلام از نهادهای مربوطه می کند.
  • احضار و تفهیم اتهام متهم: متهم به دادسرا احضار شده، اتهام به صورت رسمی به او تفهیم می شود و فرصت دفاع به وی داده می شود.
  • اخذ آخرین دفاع: پس از تکمیل تحقیقات و در صورت وجود دلایل کافی، از متهم آخرین دفاع اخذ می شود.

تمامی این مراحل با هدف رسیدن به یک جمع بندی صحیح و منصفانه انجام می شوند.

اثر حقوقی قرار جلب به دادرسی

اثر حقوقی اصلی قرار جلب به دادرسی، الزام دادستان به صدور کیفرخواست است. زمانی که بازپرس یا دادیار قرار جلب به دادرسی را صادر می کند و دادستان نیز با آن موافقت می کند، پرونده وارد مرحله جدیدی می شود. دادستان بر اساس این قرار، یک کیفرخواست تنظیم می کند که در آن اتهامات وارده به متهم، دلایل انتساب جرم و مواد قانونی مربوطه ذکر می شود. این کیفرخواست سپس به همراه پرونده، برای رسیدگی و صدور حکم نهایی به دادگاه صالح ارسال می گردد. به عبارت دیگر، این قرار، دریچه ورود به دادگاه و محاکمه رسمی است.

نمونه عملی برای درک بهتر

برای روشن تر شدن موضوع، سناریویی ساده را در نظر بگیرید: شخصی به دلیل سرقت از یک منزل مسکونی دستگیر می شود. پس از شکایت شاکی، پرونده به دادسرا ارسال می گردد. بازپرس با بررسی گزارش پلیس، شهادت همسایگان، و فیلم های دوربین مداربسته، و همچنین اخذ دفاعیات متهم، به این نتیجه می رسد که دلایل کافی برای اثبات سرقت و انتساب آن به فرد مذکور وجود دارد. در این مرحله، بازپرس «قرار جلب به دادرسی» را صادر می کند. این قرار، راه را برای صدور کیفرخواست توسط دادستان و ارسال پرونده به دادگاه برای رسیدگی و صدور حکم نهایی باز می کند. این فرآیند نشان می دهد که قرار جلب به دادرسی، یک مرحله کلیدی و تعیین کننده در دادرسی کیفری است.

مفهوم غیابی در نظام حقوقی ایران: تمایز بین دادرسی و تحقیقات

کلمه غیابی در نظام حقوقی ایران، وزن و معنای خاصی دارد که عمدتاً در مرحله دادگاه و برای احکام نهایی به کار می رود. اما در فهم عامه، گاهی این واژه به اشتباه به مراحل پیش از دادگاه، یعنی تحقیقات دادسرا نیز تعمیم داده می شود. برای روشن شدن این ابهام، باید معنای دقیق غیابی و کاربرد آن را به خوبی درک کنیم.

ریشه واژه غیابی و کاربرد آن در حقوق

واژه غیابی از ریشه غیاب به معنای عدم حضور است. در حقوق، این کلمه معمولاً به حالتی اطلاق می شود که یکی از طرفین دعوا (معمولاً متهم یا خوانده) در جلسات رسیدگی دادگاه حاضر نباشد و علی رغم ابلاغ قانونی، دفاعی نیز ارائه نکرده باشد. این عدم حضور، به معنای نادیده گرفتن حقوق متهم نیست، بلکه چارچوب های قانونی خاصی برای رسیدگی در چنین شرایطی پیش بینی شده است تا رسیدگی ها متوقف نماند.

کاربرد اصلی غیابی در احکام دادگاه

مهم ترین کاربرد واژه غیابی در ماده ۳۰۶ قانون آیین دادرسی کیفری و مواد مشابه در آیین دادرسی مدنی است که به حکم غیابی اشاره دارد. حکم غیابی، حکمی است که دادگاه در غیاب متهم (در امور کیفری) یا خوانده (در امور مدنی) صادر می کند، به شرطی که متهم یا خوانده احضار شده باشد اما حاضر نشده و لایحه دفاعی نیز ارسال نکرده باشد. بارزترین اثر این نوع حکم، حق واخواهی برای متهم است. واخواهی به متهم این امکان را می دهد که پس از اطلاع از حکم غیابی، در مهلت قانونی به آن اعتراض کرده و درخواست رسیدگی مجدد و حضوری را از همان دادگاه صادرکننده حکم داشته باشد. این حق، از اصول عدالت و دفاع منصفانه نشأت می گیرد.

چرا حضوری یا غیابی بودن آرای دادگاه مهم است؟

تفاوت میان حضوری یا غیابی بودن یک رأی دادگاه، آثار قانونی بسیار مهمی دارد:

  • حق واخواهی: همانطور که ذکر شد، حکم غیابی حق واخواهی را برای محکوم علیه ایجاد می کند که فرصتی برای دفاع دوباره است. احکام حضوری چنین حقی را ندارند.
  • مهلت اعتراض: مهلت های تجدیدنظرخواهی و فرجام خواهی برای احکام غیابی، از زمان ابلاغ واقعی حکم به محکوم علیه آغاز می شود، که این زمان ممکن است با زمان صدور حکم تفاوت داشته باشد.
  • قطعی شدن حکم: احکام حضوری پس از انقضای مهلت تجدیدنظرخواهی قطعی می شوند، در حالی که احکام غیابی تا زمان انقضای مهلت واخواهی و سپس تجدیدنظرخواهی، قطعی نخواهند شد.

این تفاوت ها نشان می دهد که وصف غیابی چقدر در سرنوشت یک پرونده و حقوق طرفین دعوا مؤثر است.

نقش حضور متهم در تحقیقات مقدماتی

در مرحله دادسرا و تحقیقات مقدماتی، حضور متهم برای تفهیم اتهام و اخذ دفاع بسیار مهم و در بسیاری از موارد ضروری است. بازپرس یا دادیار، برای کشف حقیقت و رعایت حقوق متهم، باید فرصت دفاع را به او بدهد. این حضور، به متهم امکان می دهد تا از خود دفاع کند، مدارک ارائه دهد و به سوالات پاسخ دهد. سیستم قضایی ما بر این اصل استوار است که هیچ کس بدون فرصت دفاع، محکوم نمی شود و این فرصت، از مرحله دادسرا آغاز می گردد. البته، عدم حضور متهم، به معنای توقف کامل تحقیقات نیست.

پیامدهای عدم حضور متهم در دادسرا

اگر متهم پس از احضار قانونی در دادسرا حاضر نشود، مقامات قضایی اقدامات بعدی را انجام می دهند:

  1. احضار مجدد: در ابتدا ممکن است مجدداً احضاریه برای متهم ارسال شود.
  2. جلب: در صورت عدم حضور پس از احضارهای مکرر و بدون عذر موجه، بازپرس می تواند دستور جلب متهم را صادر کند. جلب به معنای دستگیری متهم توسط ضابطین قضایی و آوردن او به دادسرا است.
  3. صدور قرار جلب به دادرسی در غیاب وی: حتی اگر متهم همچنان متواری باشد یا دسترسی به او امکان پذیر نباشد و بازپرس با توجه به ادله موجود به این نتیجه برسد که جرم واقع شده و دلایل کافی برای انتساب آن به متهم وجود دارد، می تواند قرار جلب به دادرسی را صادر کند. این اقدام، به معنای غیابی شدن ماهیت قرار نیست، بلکه نشان دهنده استمرار فرآیند تحقیقات و رسیدگی، حتی در صورت عدم حضور فیزیکی متهم است. این قرار صرفاً راه را برای محاکمه در دادگاه باز می کند و در آن مرحله است که بحث حضوری یا غیابی بودن رسیدگی مطرح خواهد شد.

آیا قرار جلب به دادرسی غیابی اصطلاحی حقوقی معتبر است؟ تحلیل نظرات

این بخش، قلب بحث ماست و به یکی از چالش برانگیزترین ابهامات در اصطلاحات حقوقی می پردازد. آیا واقعاً می توان به قرار جلب به دادرسی وصف غیابی را اطلاق کرد؟ برای پاسخ به این پرسش، لازم است از دریچه حقوقی به موضوع نگاه کنیم و تفاوت های ماهوی میان قرارهای دادسرا و احکام دادگاه را به دقت بررسی کنیم.

پاسخ صریح: خیر، قرار جلب به دادرسی ماهیتاً فاقد وصف حضوری یا غیابی است.

در نظام حقوقی ایران، پاسخ کوتاه و صریح به این پرسش خیر است. قرار جلب به دادرسی، به خودی خود، نه حضوری است و نه غیابی. این قرار یک تصمیم داخلی در دادسرا محسوب می شود و ماهیت آن با احکام نهایی دادگاه که می توانند غیابی باشند، کاملاً متفاوت است. برای درک بهتر این موضوع، باید دلایل و مبانی حقوقی را مورد بررسی قرار دهیم.

توضیح دلیل: چرا قرار جلب به دادرسی، وصف غیابی ندارد؟

دلایل متعددی وجود دارد که نشان می دهد اطلاق واژه غیابی به قرار جلب به دادرسی از نظر حقوقی صحیح نیست:

  1. ماهیت قرار دادسرا در مقابل حکم دادگاه:

    قرار جلب به دادرسی، همانطور که قبلاً توضیح داده شد، یک قرار است و نه حکم. قرارهای دادسرا، تصمیماتی هستند که در مرحله تحقیقات مقدماتی اتخاذ می شوند و اغلب جنبه تمهیدی دارند. آنها به معنای رأی نهایی درباره مجرمیت یا برائت متهم نیستند. در مقابل، حکم توسط دادگاه صادر می شود و نتیجه نهایی رسیدگی قضایی است که در آن به مجرمیت یا برائت متهم حکم داده می شود. وصف حضوری یا غیابی، عمدتاً و به صورت خاص در قانون برای احکام نهایی دادگاه پیش بینی شده است، نه برای قرارهای دادسرا.

  2. عدم پیش بینی در آیین دادرسی کیفری:

    قانون آیین دادرسی کیفری، به صراحت برای احکام دادگاه، تفکیک میان حضوری و غیابی بودن را مطرح کرده و آثار حقوقی متعددی نیز برای آن در نظر گرفته است (مانند حق واخواهی). اما در هیچ کجای قانون، چنین وصفی برای قرارهای صادره از دادسرا، به ویژه قرار جلب به دادرسی، پیش بینی نشده است. این عدم پیش بینی قانونی، خود دلیلی قاطع بر عدم اعتبار این اصطلاح است.

  3. غیبت متهم صرفاً به معنای عدم دسترسی:

    اگر متهم در مراحل تحقیقات مقدماتی در دادسرا حضور نداشته باشد، این موضوع صرفاً به معنای عدم دسترسی بازپرس یا دادیار به او برای انجام برخی اقدامات مانند تفهیم اتهام یا اخذ آخرین دفاع است. این عدم دسترسی، باعث نمی شود که ماهیت قرار جلب به دادرسی به یک قرار غیابی تبدیل شود. دادسرا همچنان می تواند با تکیه بر ادله موجود، به کفایت دلایل برای محاکمه متهم دست یابد و این قرار را صادر کند. در واقع، این قرار، بیانگر نظر دادسرا درباره کفایت ادله است، نه اینکه آیا متهم حضور داشته یا نداشته است.

باید به یاد داشت که قرار جلب به دادرسی ماهیتاً فاقد وصف حضوری یا غیابی است. این قرار، صرفاً نظر دادسرا را درباره کفایت ادله برای اتهام بیان می کند و ارتباطی به حضور یا عدم حضور متهم در لحظه صدور آن ندارد، چرا که این اوصاف تنها برای احکام قطعی دادگاه ها پیش بینی شده اند.

اشاره به ابهام و اختلاف نظر در میان حقوقدانان (نشست های قضایی)

گرچه نظر غالب و مستدل حقوقی بر عدم اعتبار وصف غیابی برای قرار جلب به دادرسی است، اما در برخی نشست های قضایی و در بین حقوقدانان، گاهی این موضوع مورد بحث و ابهام قرار گرفته است:

  • نظر اکثریت (غالب):

    اکثر حقوقدانان و رویه قضایی، بر این باورند که نیازی به ذکر عبارت غیابی در قرار جلب به دادرسی نیست. دلیل این امر همان است که پیشتر ذکر شد؛ یعنی این وصف اثری حقوقی بر قرار دادسرا ندارد و تنها مربوط به احکام دادگاه است. فرض بر این است که حتی اگر متهم در دادسرا حاضر نبوده باشد، دادسرا وظیفه خود را انجام داده و با وجود ادله کافی، تصمیم به ارسال پرونده به دادگاه گرفته است. دادگاه در مرحله رسیدگی خود، وضعیت حضور متهم را بررسی خواهد کرد.

  • نظر اقلیت (که گاهی مطرح می شود):

    برخی از حقوقدانان یا قضات در گذشته این دیدگاه را مطرح کرده اند که در صورت عدم حضور متهم در تحقیقات مقدماتی و صدور قرار جلب به دادرسی، باید غیابی بودن این قرار (و به تبع آن، کیفرخواست) قید شود. استدلال آن ها ممکن است بر پایه این باشد که عدم حضور متهم، باید در تمام مراحل پرونده منعکس شود تا دادگاه بتواند تصمیم درستی اتخاذ کند. اما این دیدگاه، در مقابل استدلال های محکم تر و رایج تر حقوقی قرار می گیرد و فاقد پشتوانه قانونی محکم است.

نتیجه گیری از این بخش

با توجه به مبانی قانونی و رویه قضایی غالب، می توان با اطمینان گفت که اصطلاح «قرار جلب به دادرسی غیابی» یک اصطلاح معتبر حقوقی نیست. این ترکیب، ناشی از درک نادرست از کاربرد واژه غیابی در قوانین ما است که تنها برای احکام دادگاه پیش بینی شده است. مهم است که درک درستی از این مفاهیم داشته باشیم تا از سردرگمی ها و سوءتفاهمات حقوقی جلوگیری شود.

تفاوت اساسی قرار جلب به دادرسی با قرار رسیدگی غیابی

یکی از مهم ترین نقاطی که درک تفاوت آن، به روشن شدن ابهامات کمک شایانی می کند، تمایز میان قرار جلب به دادرسی و قرار رسیدگی غیابی است. این دو اصطلاح، گرچه ممکن است در نگاه اول مشابه به نظر برسند، اما از نظر ماهیت، مرجع صدور، مرحله دادرسی و آثار حقوقی کاملاً با یکدیگر متفاوت هستند. در ادامه به بررسی دقیق این تفاوت ها می پردازیم.

قرار رسیدگی غیابی چیست؟

«قرار رسیدگی غیابی» یکی از قرارهایی است که در مرحله رسیدگی در دادگاه صادر می شود و امکان رسیدگی به پرونده در غیاب متهم را فراهم می آورد. این قرار، برخلاف قرار جلب به دادرسی که مربوط به دادسرا است، منحصراً توسط دادگاه صادر می شود. به طور خاص، ماده ۳۹۴ قانون آیین دادرسی کیفری به صراحت به این قرار اشاره کرده و شرایط آن را تبیین می کند. این ماده بیان می کند که هرگاه متهم متواری باشد یا دسترسی به وی امکان نداشته باشد و احضار و جلب او برای تشکیل جلسه دادگاه مقدور نباشد و دادگاه حضور متهم را برای دادرسی ضروری تشخیص ندهد، می تواند به تشکیل جلسه دادرسی مبادرت ورزد و در غیاب متهم، اقدام به رسیدگی کند. این قرار، پیش زمینه ای برای صدور حکم غیابی توسط دادگاه است.

شرایط صدور قرار رسیدگی غیابی

صدور قرار رسیدگی غیابی شرایط خاصی دارد که در ماده ۳۹۴ قانون آیین دادرسی کیفری به آن اشاره شده است:

  • متواری بودن متهم یا عدم دسترسی به وی: این اصلی ترین شرط است؛ یعنی متهم عمداً خود را مخفی کرده باشد یا به هر دلیلی امکان احضار و جلب او نباشد.
  • عدم امکان احضار و جلب: تلاش های قانونی برای احضار یا جلب متهم بی نتیجه مانده باشد.
  • عدم ضرورت حضور متهم از نظر دادگاه: دادگاه تشخیص دهد که حتی بدون حضور متهم نیز می تواند به پرونده رسیدگی کند. (مثلاً دفاعیات وکیل حاضر باشد یا ادله کافی باشد).
  • عدم امکان تعیین وکیل یا انجام تشریفات: اگر متهم وکیلی نداشته باشد و حتی امکان تعیین وکیل تسخیری (در مواردی که الزامی است) یا انجام سایر تشریفات مقدماتی دادگاه فراهم نباشد.

مراحل پس از صدور قرار رسیدگی غیابی

پس از صدور قرار رسیدگی غیابی توسط دادگاه، فرآیند رسیدگی با مراحل خاصی ادامه می یابد تا حقوق متهم تا حد امکان حفظ شود:

  1. آگهی در روزنامه: طبق تبصره ۱ ماده ۳۹۴، دادگاه موظف است این قرار را همراه با موضوع اتهام و وقت دادرسی، طی دو نوبت با فاصله ده روز در یکی از روزنامه های کثیرالانتشار ملی یا محلی آگهی کند.
  2. تعیین وقت دادرسی: پس از آگهی، وقت دادرسی تعیین و رسیدگی آغاز می شود. فاصله بین تاریخ آخرین آگهی و وقت دادرسی نباید کمتر از یک ماه باشد.
  3. ادامه رسیدگی: دادگاه در غیاب متهم، به پرونده رسیدگی کرده و می تواند در نهایت حکم غیابی صادر کند.

این مراحل، تلاش دارند تا ضمن رعایت اصول دادرسی عادلانه، از توقف بی پایان پرونده ها به دلیل غیبت متهم جلوگیری کنند.

تفاوت های کلیدی در یک نگاه

برای روشن شدن کامل تفاوت ها، می توانیم این دو قرار را در یک جدول مقایسه کنیم:

ویژگی قرار جلب به دادرسی قرار رسیدگی غیابی
مرجع صادرکننده دادسرا (بازپرس یا دادیار) دادگاه (دادگاه کیفری یک، انقلاب و …)
مرحله دادرسی مرحله تحقیقات مقدماتی و دادسرا مرحله رسیدگی در دادگاه
ماهیت قرار نهایی دادسرا (پیش از کیفرخواست) قرار دادگاه (پیش از صدور حکم غیابی)
هدف احراز کفایت ادله برای انتساب اتهام و ارسال پرونده به دادگاه امکان ادامه رسیدگی و صدور حکم در غیاب متهم
آثار صدور کیفرخواست توسط دادستان و ارجاع پرونده به دادگاه آغاز رسیدگی دادگاه در غیاب متهم و احتمال صدور حکم غیابی
قابل اعتراض بودن اصولاً قابل اعتراض نیست. خود قرار رسیدگی غیابی قابل اعتراض نیست، اما حکمی که بر مبنای آن صادر می شود، در صورت غیابی بودن قابل واخواهی است.

همانطور که مشاهده می شود، این دو قرار، هر یک در جایگاه و با اهداف متفاوتی در سیستم قضایی ما به کار می روند و خلط آنها می تواند به برداشت های نادرست منجر شود. درک این تمایزات، برای هر فردی که با نظام حقوقی سروکار دارد، حیاتی است.

بعد از صدور قرار جلب به دادرسی (اعم از حضور یا عدم حضور متهم) چه اتفاقی می افتد؟

بعد از اینکه قرار جلب به دادرسی صادر شد، پرونده وارد مرحله جدیدی در مسیر طولانی عدالت می شود. این مرحله، پلی است از دادسرا به دادگاه، جایی که سرنوشت نهایی متهم رقم خواهد خورد. این فرآیند، چه متهم در مرحله دادسرا حاضر بوده باشد و چه به هر دلیلی غایب، به طور منظم و طبق قانون پیش می رود.

نقش دادستان: تایید قرار و صدور کیفرخواست

اولین گام پس از صدور قرار جلب به دادرسی توسط بازپرس یا دادیار، ارسال آن به دادستان است. دادستان، به عنوان مدعی العموم و رئیس دادسرا، نقش نظارتی مهمی را ایفا می کند. او موظف است ظرف سه روز (ماده ۲۷۶ قانون آیین دادرسی کیفری)، قرار صادره را از نظر قانونی و کفایت دلایل مورد بررسی قرار دهد. اگر دادستان با نظر بازپرس موافق باشد و قرار را تأیید کند، آنگاه نوبت به «صدور کیفرخواست» می رسد. کیفرخواست سندی است که به صورت رسمی، اتهامات وارده به متهم را جمع بندی کرده و دلایل آن را برمی شمرد و از دادگاه تقاضای رسیدگی و مجازات متهم را می کند. این سند، نشان دهنده قطعی شدن نظر دادسرا مبنی بر لزوم محاکمه متهم است.

ارسال پرونده به دادگاه

پس از صدور کیفرخواست توسط دادستان، پرونده از دادسرا خارج شده و به دادگاه کیفری صالح ارسال می گردد. دادگاه صالح، دادگاهی است که صلاحیت رسیدگی به نوع جرم و میزان مجازات آن را دارد. برای مثال، جرائم سنگین تر در دادگاه کیفری یک و جرائم سبک تر در دادگاه کیفری دو مورد رسیدگی قرار می گیرند. در این مرحله، دادگاه، نقش محوری را در رسیدگی به اتهامات و تعیین سرنوشت متهم بر عهده می گیرد.

مراحل در دادگاه

با ورود پرونده به دادگاه، سلسله ای از مراحل آغاز می شود که هر یک نقش مهمی در فرآیند دادرسی عادلانه ایفا می کنند:

  1. تعیین وقت رسیدگی: دادگاه پس از دریافت پرونده و ثبت آن، برای رسیدگی به اتهامات، وقت تعیین می کند.
  2. احضار متهم (مجدد): متهم، شاکی و وکلای طرفین برای حضور در جلسه رسیدگی به دادگاه احضار می شوند. اهمیت حضور متهم در این مرحله نیز بسیار زیاد است، چرا که او فرصت دارد مستقیماً در مقابل قاضی از خود دفاع کند.
  3. امکان صدور قرار رسیدگی غیابی توسط دادگاه: اگر متهم پس از احضار قانونی، بدون عذر موجه در جلسه دادگاه حاضر نشود و وکیل نیز معرفی نکرده باشد، دادگاه می تواند با رعایت شرایط ماده ۳۹۴ قانون آیین دادرسی کیفری، «قرار رسیدگی غیابی» صادر کرده و در غیاب او به پرونده رسیدگی کند. اینجاست که بحث غیابی بودن، معنای واقعی حقوقی خود را پیدا می کند.
  4. برگزاری جلسات دادرسی: دادگاه به صورت حضوری یا در صورت لزوم، غیابی، به دلایل و مستندات ارائه شده از سوی دادستان، شاکی و متهم (یا وکیل او) گوش می دهد. شهود ممکن است مورد پرسش قرار گیرند و کارشناسان نیز نظرات خود را ارائه دهند.

نتیجه نهایی: صدور حکم برائت یا محکومیت

در پایان جلسات رسیدگی و پس از شنیدن دفاعیات و بررسی تمامی ادله، دادگاه به یک جمع بندی نهایی می رسد. این جمع بندی در قالب یک حکم صادر می شود که می تواند یکی از این دو حالت باشد:

  • حکم برائت: اگر دادگاه به این نتیجه برسد که متهم بی گناه است یا دلایل کافی برای اثبات جرم وجود ندارد، حکم برائت او را صادر می کند.
  • حکم محکومیت: اگر دادگاه اتهامات وارده را ثابت بداند، حکم به محکومیت متهم و تعیین مجازات برای او صادر خواهد کرد.

حکم صادر شده توسط دادگاه، چه حضوری باشد و چه غیابی، قابلیت تجدیدنظرخواهی (و در مورد حکم غیابی، واخواهی) را دارد. این فرآیند، تضمینی برای بازنگری در آرای قضایی و حفظ حقوق افراد است.

آیا قرار جلب به دادرسی قابل اعتراض است؟

این پرسش، یکی از دغدغه های اصلی افرادی است که با صدور قرار جلب به دادرسی مواجه می شوند. حس عدم قطعیت و نگرانی از پیامدهای بعدی، آن ها را به سمت جستجو برای راه های اعتراض و تجدیدنظر سوق می دهد. برای پاسخ به این سوال، باید به صراحت و با استناد به قوانین موجود، توضیحاتی ارائه دهیم.

پاسخ صریح: خیر، این قرار طبق ماده 270 قانون آیین دادرسی کیفری، اصولاً قابل اعتراض از سوی شاکی یا متهم نیست.

بر اساس قانون آیین دادرسی کیفری جمهوری اسلامی ایران، «قرار جلب به دادرسی» جزو قرارهای نهایی دادسرا است که اصولاً و به طور مستقیم، قابلیت اعتراض از سوی شاکی یا متهم را ندارد. این بدان معناست که نه متهم می تواند به این قرار اعتراض کند تا پرونده به دادگاه نرود، و نه شاکی می تواند با اعتراض به آن، خواستار تغییر ماهیت آن شود.

چرایی عدم اعتراض به قرار جلب به دادرسی

دلیل اصلی عدم قابلیت اعتراض به قرار جلب به دادرسی، ماهیت و جایگاه آن در فرآیند دادرسی است:

  1. یک تصمیم داخلی دادسرا:

    قرار جلب به دادرسی، تصمیمی است که دادسرا در پایان تحقیقات مقدماتی خود اتخاذ می کند. این قرار، هنوز یک حکم نهایی محسوب نمی شود و تنها بیانگر نظر دادسرا مبنی بر کفایت ادله برای طرح اتهام در دادگاه است. به عبارت دیگر، این قرار، مرحله ای از یک فرآیند طولانی تر است و هنوز به مرحله تعیین تکلیف نهایی نرسیده است.

  2. حفظ جریان دادرسی:

    اگر هر یک از قرارهای مقدماتی دادسرا به راحتی قابل اعتراض بودند، فرآیند دادرسی با توقف ها و پیچیدگی های زیادی مواجه می شد. قانونگذار با عدم پیش بینی حق اعتراض مستقیم به این قرار، قصد داشته تا جریان رسیدگی را روان و تسریع کند و مرحله دادگاه را به عنوان مرجع اصلی برای تصمیم گیری نهایی درباره اتهامات قرار دهد.

  3. وجود مراحل دفاعی دیگر:

    عدم قابلیت اعتراض به قرار جلب به دادرسی به معنای سلب حق دفاع از متهم نیست. متهم فرصت های متعددی برای دفاع از خود در مراحل بعدی دادرسی، به ویژه در دادگاه، خواهد داشت. این فرصت ها شامل ارائه دفاعیات شفاهی و کتبی، معرفی شهود، ارائه مدارک جدید و استفاده از وکیل مدافع است. در واقع، میدان اصلی دفاع و تبرئه، در دادگاه و در حضور قاضی رسیدگی کننده است.

قرار جلب به دادرسی، به دلیل ماهیت تمهیدی و داخلی خود در دادسرا، اصولاً قابل اعتراض مستقیم نیست. حقوق متهم برای دفاع در مراحل بعدی دادرسی، به ویژه در دادگاه، کاملاً محفوظ بوده و این قرار، تنها مسیر پرونده را به سمت محاکمه باز می کند.

قرارهای قابل اعتراض دادسرا

قانون آیین دادرسی کیفری، در ماده ۲۷۰ خود، به صراحت قرارهای صادره از دادسرا را که قابلیت اعتراض دارند، مشخص کرده است. این لیست حصری است، یعنی فقط قرارهایی که در این ماده ذکر شده اند، قابل اعتراض هستند و قرار جلب به دادرسی در میان آن ها نیست. برخی از مهم ترین قرارهای قابل اعتراض عبارتند از:

  • قرار منع تعقیب: این قرار زمانی صادر می شود که دادسرا تشخیص دهد دلایل کافی برای انتساب جرم به متهم وجود ندارد. شاکی می تواند به این قرار اعتراض کند.
  • قرار موقوفی تعقیب: این قرار در مواردی مانند فوت متهم، شمول عفو، گذشت شاکی در جرائم قابل گذشت و… صادر می شود. شاکی می تواند به این قرار نیز اعتراض کند.
  • قرار اناطه: در صورتی که رسیدگی به یک پرونده کیفری، منوط به تعیین تکلیف یک موضوع حقوقی در دادگاه حقوقی باشد، قرار اناطه صادر می شود. شاکی می تواند به این قرار اعتراض کند.
  • قرار بازداشت موقت: این قرار که شدیدترین نوع تأمین کیفری است، از سوی متهم قابل اعتراض است.
  • قرار ابقاء و تشدید تأمین: اگر تأمین کیفری متهم باقی بماند یا تشدید شود، متهم می تواند به آن اعتراض کند.
  • قرار تأمین خواسته: این قرار که برای حفظ حقوق مالی شاکی صادر می شود، از سوی متهم قابل اعتراض است.

این فهرست نشان می دهد که قانونگذار، برای برخی از قرارهای دادسرا که دارای آثار حقوقی مهم تری هستند، حق اعتراض را در نظر گرفته است، اما قرار جلب به دادرسی به دلیل ماهیت مقدماتی و تمهیدی خود، در این دسته قرار نمی گیرد.

سوالات متداول

آیا قرار جلب به دادرسی غیابی به معنای صدور حکم زندان بدون حضور متهم است؟

خیر، «قرار جلب به دادرسی غیابی» اصطلاح حقوقی معتبری نیست. قرار جلب به دادرسی، یک تصمیم از سوی دادسرا برای ارسال پرونده به دادگاه است و به معنای صدور حکم زندان نیست. حکم زندان فقط توسط دادگاه و پس از طی مراحل قانونی و رسیدگی صادر می شود. اگر متهم در دادگاه نیز حاضر نباشد، دادگاه می تواند «قرار رسیدگی غیابی» صادر کرده و سپس «حکم غیابی» صادر کند که البته متهم حق واخواهی از آن را دارد.

تفاوت اصلی قرار جلب به دادرسی با کیفرخواست چیست؟

قرار جلب به دادرسی، تصمیمی است که بازپرس یا دادیار در دادسرا صادر می کند و نشان دهنده احراز وقوع جرم و انتساب اتهام به متهم است. پس از تأیید این قرار توسط دادستان، دادستان اقدام به صدور «کیفرخواست» می کند. کیفرخواست سندی است که به صورت رسمی، اتهامات، دلایل و مستندات قانونی را جمع بندی کرده و از دادگاه تقاضای رسیدگی و مجازات متهم را می کند. به عبارتی، قرار جلب به دادرسی، پیش درآمد و مبنای صدور کیفرخواست است و کیفرخواست، سند رسمی ورود پرونده به دادگاه.

اگر قرار جلب به دادرسی صادر شود، حتماً محکوم می شویم؟

خیر، صدور قرار جلب به دادرسی به معنای محکومیت قطعی نیست. این قرار تنها به این معنی است که دادسرا، بر اساس تحقیقات خود، دلایل کافی برای طرح اتهام در دادگاه را احراز کرده است. در مرحله دادگاه، متهم فرصت کامل برای دفاع از خود، ارائه مدارک و معرفی وکیل را دارد. دادگاه مستقل از دادسرا، به پرونده رسیدگی می کند و ممکن است در نهایت حکم برائت صادر کند یا حتی اگر حکم محکومیت صادر شود، امکان اعتراض به آن وجود دارد.

در صورت صدور قرار جلب به دادرسی، چه اقداماتی باید انجام داد؟

مهم ترین اقدام پس از اطلاع از صدور قرار جلب به دادرسی، مشورت و همکاری با یک وکیل متخصص است. وکیل می تواند شما را از حقوق و تکالیفتان آگاه کند، به شما در آماده سازی دفاعیات کمک کند و در مراحل دادگاه از شما نمایندگی کند. تلاش برای پنهان شدن یا عدم همکاری، معمولاً وضعیت را بدتر می کند و می تواند منجر به صدور دستور جلب یا حتی رسیدگی غیابی در دادگاه شود.


در این سفر به دنیای پیچیده مفاهیم حقوقی، آموختیم که «قرار جلب به دادرسی غیابی» اصطلاحی است که در زبان عامه و گاهی در محاورات حقوقی به اشتباه به کار برده می شود. همانطور که بررسی کردیم، قرار جلب به دادرسی یک تصمیم از سوی دادسرا برای احراز وقوع جرم و انتساب اتهام است که ماهیتاً نه حضوری است و نه غیابی. این وصف تنها برای احکام نهایی دادگاه ها کاربرد دارد و آن هم تحت شرایط خاصی که در قانون آیین دادرسی کیفری تصریح شده است. تفاوت بنیادین میان قرار جلب به دادرسی و قرار رسیدگی غیابی نیز در مرجع صادرکننده و مرحله دادرسی آن است؛ یکی در دادسرا و دیگری در دادگاه. این فهم صحیح از اصطلاحات، نه تنها به شفاف سازی کمک می کند، بلکه راه را برای درک بهتر حقوق و تکالیف افراد در مسیر قضایی هموار می سازد. در نهایت، همواره توصیه می شود در مواجهه با مسائل حقوقی، برای جلوگیری از سردرگمی و اطمینان از احقاق حقوق خود، با یک وکیل متخصص و آگاه مشورت نمایید تا از راهنمایی های دقیق و کارشناسی بهره مند شوید.