به گزارش مبلغ محمدرضا یوسفی استاد دانشگاه مفید نسبت به استفاده از مقدسات در امر عرفی انتخابات، گلایه های تندی را مطرح کرده است و این کار را موجب تهی شدن انتخابات از ماهیت اصلی خود که همان مهار قدرت است، دانست.
این استاد دانشگاه در مطلبی که به تازگی در کانال خود منتشر کرده، نوشته است:
در دنیای سنتی، بیعت به منزلة یک امر عرفی برای پذیرش حکومت و تعهد به پیروی از قوانین در چارچوب حقوق متقابل، بوده است. پیامبر در بدو ورود به مدینه، کار خود را با بیعت در چارچوب یک پیمان نامه شروع کرد. امیرالمومنین پس از قتل خلیفة سوم با اصرار مردم و بیعت آنان به قدرت رسید. وی بارها در مقابل معاویه به همین بیعت عمومی تمسک کرد و از این طریق بر مشروعیت خود تاکید ورزید. هنگامی که چند نفر از بیعت وی سر باز زدند، حضرت آنان را آزاد گذارد و بیعت نکردن را حق آنان دانسته، در تمام دوران حکومت نیز هیچ مزاحمتی از سوی حکومت وی برای آنان ایجاد نشد. حضرت نه در برابر معاویه و نه در برابر کسانی که بیعت نکردند، پای مقدسات را وسط نکشید. زیرا بیعت یک امری عرفی بوده و بر پایه آن، بر اقلیت است که به آن پایبند باشند و البته آنان نیز از آزادی بیان کاملا برخوردار بودند و تا زمانی که از طریق نظامی و روشهای خشونت آمیز اقدامی نکنند، امیرالمومنین حکومت را موظف می دانست تا حقوق سیاسی، اجتماعی آنان را رعایت و از بیت المال نیز حقوق مالی آنها را پرداخت کند.
در دنیای امروز، انتخابات به عنوان یک رکن دموکراسی مطرح بوده که امکان مهار قدرت را عملی می سازد. گرچه انتخابات با بیعت در گذشته تفاوتهای زیادی دارد، اما هر دو بر عرفی بودن قدرت و تعهد متقابل حکومت و مردم تاکید دارند.
فلسفة انتخابات، گذار آرام قدرت برای مدت زمان محدود است. در انتخابات، مردم این فرصت را پیدا می کنند تا شایسته ترین افرادی که تصور می کنند می توانند به خواسته های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آنان جامة عمل بپوشانند، انتخاب نمایند و البته در دورة مورد نظر نیز احزاب، رسانه ها و دیگر نهادهای مدنی به نظارت و کنترل صاحبان قدرت می پردازند و در صورتی که آنان نمرة قبولی از مردم نگرفتند با عدم انتخاب مجدد، مجازات می شوند.
اما پرسش این است که چه زمانی انتخابات می تواند فرایند کنترل و مهار قدرت را به خوبی انجام دهد؟ به نظر می رسد که این امر هنگامی رخ می دهد که موازنه میان دولت و مردم برقرار باشد. فقدان موازنه در دنیای سنتی موجب شده بود تا بیعت نتواند مانعی در برابر قدرتهای حاکم باشد و از این رو معمولا حکومتها به تعهدات خود پایبند نمی ماندند. در دنیای جدید این اتفاق با توانمندسازی جامعه و ابزارهای موثر جهت کنترل مانند انتخابات آزاد به همراه احزاب، نهادهای مدنی و رسانه های آزاد رخ می دهد. از این رو تضعیف هر کدام از این چهار ارکان موجب بر هم خوردن موازنة قوا میان مردم و حکومت می شود.
چنانچه گذشت، انتخابات امری عرفی و مبتنی بر تجربة بشری است تا شایسته ترین ها قدرت را به دست گرفته و پاسخگوی رفتار خود باشند. در نتیجه، محدود کردن دامنة قدرت انتخاب مردم با روشهایی مانند نظارت استصوابی موجب کژکارکردی انتخابات می شود. اعمال شرایطی که تنها یک نگرش بتواند از فیلترها بیرون آمده و در معرض انتخاب مردم با نگرشهای مختلف شود، به معنای انحراف از مفهوم واقعی انتخابات است.
دومین امری که موجب می شود تا انتخابات دچار کژکارکردی شود، مغفول گذاردن فلسفة انتخابات است. در واقع، انتخابات برای این است که شایسته ترین افراد از منظر مردم با دیدگاه های مختلف برای تدوین بهترین قوانین در مجلس و یا توانمندترین فرد برای ادارة قوة مجریه در ریاست جمهوری و یا متخصص ترین افراد در فهم فقاهت، اقتصاد، سیاست و روابط بین الملل در مجلس خبرگان در یک رقابت کاملا عادلانه انتخاب شوند. اما بی توجهی به این کارکرد، تقلیل انتخابات به پای صندوق رأی رفتن و افرادی را انتخاب نمودن است. این امر نشان می دهد فلسفة مهار قدرت نادیده گرفته شده و اصل بر صورت انتخابات است.
سومین امری که موجب می شود تا انتخابات دچار کژکارکردی شود، ورود مفاهیم مقدس به این امر عرفی است. طبیعی است که تقلیل انتخابات از ماهیت مهار قدرت به برگزاری در چارجوب محدود بیان شده، موجب کاهش علاقه مندی از سوی داوطلبان و مردم برای انتخابات می شود. حال اگر در این شرایط برخی افراد، از مقدسات برای ایجاد شور انتخاباتی استفاده کنند، انتخابات را از مسیر اصلی خود که انتخاب شایسته ترین است خارج کرده و آن را از حق شهروندی به یک تکلیف شرعی که فقط گویندگان و ذینفعان آن را درک می کنند، تبدیل کرده اند.