دنیای متفاوت پزشکیان – patc

صنعت

به رغم وجود شباهت‌هایی در بینش مسعود پزشکیان و حسن روحانی پیرامون سیاست خارجی، تفاوت‌های عمده‌ای میان دولت‌های آن‌ها وجود خواهد داشت؛ تفاوت‌هایی که نه الزاماً برخاسته از ویژگی‌های شخصیتی متمایز آن‌ها بلکه ریشه در دنیایی دارد که این دو رئیس جمهور، سکان هدایت دولت‌ها را برعهده گرفته‌اند. زمانی که آقای روحانی به ریاست جمهوری رسید، هنوز جهان تک‌قطبی به پایان راه نرسیده بود؛ باراک اوباما امید داشت که مسیر ناکامی‌های ایالات‌متحده را معکوس کند؛ هنوز پروژه «کمربند و راه» به جهان معرفی نشده بود. روسیه با حمله نظامی به اوکراین و الحاق کریمه ژئواستراتژی جهانی را دگرگون نکرده بود؛ دانلد ترامپ علیه نظام سیاسی در ایالات‌متحده شورش نکرده بود و برای نخستین بار اتحاد اروپا و آمریکا از هم نگسیخته بود و پاندمی کووید ۱۹ به ملی‌گرایی اقتصادی و تزلزل در زنجیره‌های ارزش جهانی دامن نزده بود. در عصری که هر کدام از این رویدادها به تنهایی برای تغییر دادن اکوسیستم بین‌المللی کافی است، همه این وقایع با هم رخ داده‌اند. به این ترتیب، سیاست خارجی دولت چهاردهم نمی‌تواند دقیقاً از همان ویژگی‌ها و نگرش‌های برخوردار باشد که دولت‌های یازدهم و دوازدهم برخوردار بودند. ماحصل تمام این دگرگونی‌های آرام اما عمیق، تغییر موازنه‌های جهانی به شکلی بی‌سابقه در هفتاد سال گذشته است.

امروز چین به بازیگری اجتناب‌ناپذیر در ژئواکونومی جهانی و همینطور به چالشگری برای چیرگی ایالات‌متحده تبدیل شده است. هنوز کسی نمی‌داند که آیا بازخیزی چین که تاکنون به فراتر از قلمروهای اقتصادی و نهادی در سازمان‌های بین‌المللی یا به عبارت دیگر به بیش از «موازنه‌گری نرم» در برابر ایالات‌متحده نرفته، چه زمانی به مرحله چالشگری نظامی با استعداد مواجهه دو ابرقدرت خواهد رسید؛ ولی می‌دانیم که چین بعد از رکود مالی ۲۰۰۸ در ایالات‌متحده و ناکامی‌های آمریکا در عراق و افغانستان، اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده و آمادگی بالاتری برای بسط حوزه‌های نفوذ خود در سراسر جهان دارد. طرح جاه‌طلبانه کمربند و راه با تخصیص یک تریلیون دلار و مشارکت بیش از ۱۵۰ کشور جهان، به بزرگترین پروژه ساخت و ساز تاریخ تبدیل شده است. در همین مدت، چین نخستین پایگاه نظامی ماورای سرزمینی خود را در جیبوتی در سال ۲۰۱۷ تاسیس کرده است. وانگ یی وزیر امور خارجه وقت چین در مارس ۲۰۱۶ گفت: «مشابه سایر قدرت‌های بزرگ منافع چین در حال گسترش به ماورای دریاهاست. در حال حاضر، سی هزار شرکت چینی در سراسر جهان وجود دارند. یک وظیفه فوری برای دیپلماسی چین، حفظ منافع رو به روشد در فراسوی دریاهاست». متعاقب این رویدادها، همچنانکه هند، ژاپن، استرالیا و کره‌جنوبی نگرانی‌هایی بابت قدرت‌نمایی چین دارند اما همچنان چین را در زمره مهمترین شرکای تجاری خود نگه داشته‌اند. قدرت‌های کوچکتر بی‌آنکه خود را ملزم به قرار گرفتن در اردوگاه‌های رقیب کنند، می‌کوشند از مزایای چین و آمریکا بهره ببرند و همزمان، از مخاطرات آن‌ها بپرهیزند. به رغم آنکه آمریکا قدرتمندترین اقتصاد و نیروی نظامی جهان را در اختیار دارد، به ندرت می‌توان کسی را پیدا کرد که معتقد باشد جهان تک‌قطبی ادامه دارد؛ اما همانگونه که دنیای تک قطبی به پایان رسیده، بنای جهان چندقطبی هنوز به انتها نرسیده و شاید هیچ‌گاه نرسد.

پیشاهنگی تغییرات منحصر به چین نیست. یک دهه قبل، همچنان روسیه امیدوار به حسن‌نیت ایالات‌متحده و همکاری اتحادیه‌اروپایی بود و در طرف دیگر، غرب هم خوش‌بین بود که روسیه سرانجام به جرگه کشورهای دموکراتیک ملحق شود. روسیه بزرگترین تهاجم نظامی به اروپا بعد از جنگ دوم را تا امروز با موفقیت پیش برده و توانایی اقتصادی خود برای مقابله با تحریم‌های غرب را نشان داده است. روسیه بعد از انقلاب‌های عربی از سوریه تا لیبی ثابت کرد که غرب نمی‌تواند خواسته‌های مسکو را نادیده بگیرد. هرچند که روسیه واقعاً قدرتی در حال ظهور نیست اما آنچنان ضعیف هم نیست که مانعی بر سر راه چیرگی جهانی غرب نباشد. سایر قدرت‌های متوسط در حال ظهور شامل، ترکیه، نیجریه، آفریقای جنوبی، برزیل، آرژانتین، تایلند، اندونزی، عربستان سعودی و مکزیک تاکنون چالش ژئوپولیتیکی برای آمریکا و نظم غربی نبوده‌اند اما مسیر همکاری بی قید و شرط با ایالات متحده را هم انتخاب نکرده‌اند. در یک دهه گذشته، این کشورها که در گروه ۲۰ یا بریکس سامان یافته‌اند، منادی حرکت آرام به سوی تنوع دادن به ارز رایج در مبادلات بین‌المللی به منظور کاهش تسلط دلار در بازارهای جهانی بوده‌اند و به وضوح از ایستادن در کنار واشنگتن برای مهار چین و روسیه امتناع ورزیده‌اند.

چگونه این تغییرات بزرگ، سیاست خارجی دولت آقای پزشکیان را متاثر می‌کند؟ ازهم‌پاشی تدریجی نظام جهان تک‌قطبی، همکاری میان قدرت‌های بزرگ را دشوارتر کرده است. رسیدن به اجماع نظر در موضوعات متنوع ماموریت آسانی برای هیچیک از قدرت‌های بزرگ نیست. حتی در رابطه با تغییرات اقلیمی که سرنوشت مشترک ملت‌ها به آن وابسته است، رقابت‌های ژئوپولیتیک مانع از آن شده که اهداف از پیش تعیین شده در کاهش گازهای گلخانه‌ای تحقق یابند. این اتفاق نظر در موضوعاتی که محل مناقشات ژئوپولیتیکی هستند، به مراتب دشوارتر است. از یک طرف، این دشواری بدان معناست که رسیدن به اجماع پیرامون امنیتی کردن مسائل و کشورها راهی پرسنگلاخ است اما از طرف دیگر، موجب می‌شود هنگامی‌که شکل‌گیری اجماع به منظور پیشبردن اهداف دولت‌ها ضروری است، ناکامی‌ها افزایش یابد.

در ادامه همین بحث و در چالشی دیگر، با تشدید رقابت میان قدرت‌های بزرگ، نگرانی از برنامه هسته‌ای ایران به اولویتی پایین‌تر تنزل کرده است. به عبارت دیگر، از این پس توافق به نظر می‌رسد اطمینان بخشیدن نسبت به صلح‌آمیز بودن این برنامه‌ها برای تجدیدنظر غرب در اعمال تحریم علیه ایران کافی نیست. با قرار گرفتن ایران در کنار چین و روسیه به هدف سرنگونی نظام جهانی مستقر، آمریکا عمدتاً نگران افزایش قدرت اقتصادی و نظامی ایران و تاثیرات آن بر تقویت محور چین و روسیه به ویژه در اتصالات جغرافیایی کاسپین و خلیج‌فارس است. در عصری که نفوذ چین و روسیه در مناطق دورتر رو به افزایش گذشته و ناگزیر، مسئولیت‌های این دو را برای مراقبت از موازنه‌ها و ثبات منطقه‌ای ارتقا داده، تلاش ایران برای دستیابی به تسلیحات هسته‌ای برای آن‌ها به همان اندازه نگران‌کننده خواهد بود که برای ایالات‌متحده و متحدان اروپایی‌اش بود. اگر این برداشت درست باشد، ایالات‌متحده می‌تواند بخشی از نگرانی نسبت به برنامه‌های اتمی ایران را به چین و روسیه واسپاری کند. در اینصورت، چرا باید ایالات متحده حاضر باشد که در ازای شفافیت یا هرگونه امتیازی مرتبط با برنامه‌های اتمی، تحریم‌هایی را لغو کند که تا امروز هم در تضعیف ایران و جلوگیری از ظهور مثلث ایران، روسیه و چین موثر بوده، موثر بوده است؟ این قاعده برای تحریم‌های غرب علیه روسیه هم صادق است. حتی اگر روسیه صلح در اوکراین را بپذیرد تا وقتی در همکاری نزدیک با چین برای مختل کردن نظم جهانی عمل می‌کند، شانس زیادی برای لغو تحریم‌ها نخواهد داشت.

ایران در در سرپل ارتباطی غرب و شرق اوراسیا و همچنین در نقطه اتصال حوزه اقیانوسی به قاره‌ای در این ابرقاره، آنچنان اهمیت دارد که پیوستن ایران به هر کدام از قدرت‌های رقیب در غرب یا شرق می‌تواند پیامدهای بزرگی بر موازنه‌های جهانی به همراه داشته باشد. تصمیم ایران برای ایستادن در کنار چین و روسیه دو ایراد منطقی دارد. اول اینکه این انتخاب یک طرفه بوده و چین و روسیه به دلایل قابل درکی چنین تعلق خاطر ژئوپولیتیکی به ایران ندارند. دوم، بر فرض لزوم و ضرورت مهار ایالات‌متحده تنها از طریق پیوستن به قدرت‌های تجدیدنظرطلب استوار شده است. اگر همچنانکه مورد بحث قرار گرفت، ایالات متحده برتری و نفوذ خود را در دنیایی که در حال حرکت به سوی جهان چندقطبی است، کم و بیش از دست داده باشد، ایران دیگر نباید نیاز مبرمی برای یافتن متحدانی از میان قدرت‌های بزرگ احساس کند. در عوض، می‌تواند با تکیه بر موقعیت منحصر به فرد جغرافیایی خود ضمن بهره‌برداری از نیازهای هرکدام از این قدرت‌های بزرگ از مخاطرات ناشی از آن‌ها بپرهیزد.

در راه اصلاح مفروضات، تغییر این عقیده هم اهمیت دارد که چین و روسیه به رغم آنکه به ترتیب دومین اقتصاد و دومین نیروی هسته‌ای جهان را تشکیل داده‌اند و در راه‌اندازی سازمان‌ها و گردهمایی نیز سازمان همکاری شانگهای و بریکس موفق بوده‌اند اما هنوز نه قادر و نه مایل‌اند که در مواجهه‌ای تمام قد با ایالات‌متحده و مجموعه غرب قرار بگیرند. چین ترجیح می‌دهد همچنان به شراکت اقتصادی با قدرت‌های غربی ادامه دهد و روسیه به خوبی می‌داند که تداوم نامحدود جنگ اوکراین با تخلیه ظرفیت‌های نظامی و اقتصادی روسیه، به آرامی مسکو را از مدار قدرت‌های بزرگ در قرن بیست و یکم خارج خواهد کرد. تاکنون چین با وجود حمایت بی سر و صدا از روسیه در جنگ کوشیده است که همزمان با جلوگیری از شکست روسیه و پیروزی غرب از مداخله مستقیم و کشیده شدن به این جنگ خودداری کند. این واقعیت، محدودیت روسیه و چین در به چالش گرفتن غرب را یادآوری می‌کند. این قدرت‌ها شاید تا دهه‌ها توانایی و اشتیاقی برای تبدیل شدن به اردوگاهی مجزا و تکیه‌گاهی برای کشورهای معترض به نظم جهانی معاصر نداشته باشند. تعهد پکن به اجتناب از به چالش فراخواندن آمریکا آنچنان مستحکم است که نه تنها تاکنون تفاهم همکاری ۲۵ ساله با ایران به دلیل مراعات تحریم‌های غرب به نتیجه نرسیده بلکه حتی هیچکدام از طرح‌های سرمایه‌گذاری و مواصلاتی چین در پروژه کمربند و راه از ایران عبور نمی‌کنند. تا وقتی چین به این اصول پایبند باشد و تا وقتی تحریم‌های غرب علیه ایران پایدار است، نزدیک شدن به چین برای جبران مافات روابط ایران و غرب اشتباهی خطرناک است.

در عمل، چین و روسیه مادامی که اطمینان دارند ایران گزینه‌ای غیر از متوسل شدن به این کشورها ندارد، حساسیت بالایی برای جلب رضایت ایران نشان نخواهند داد. در گامی فراتر، این دو کشور همانقدر نگران پتانسیل‌های ایران در کسب چیرگی در مناطق پیرامون هستند که ایالات متحده و قدرت‌های اروپایی در گذشته بوده‌اند. به این ترتیب و با تکیه به منطق موازنه قوا، تشویق خواهند شد که با تقویت قدرت‌های منطقه‌ای رقیب ایران و سامان دادن به همکاری‌های منطقه‌ای به نحوی از برتری یافتن ایران ممانعت کنند.

بازسازی روابط ایران و غرب نه تنها می‌تواند ابزارهای بیشتری در اختیار ایران برای موازنه‌سازی‌های بین‌المللی ببخشد و نه تنها امکان بهره‌برداری از اقتصاد، تکنولوژی و سرمایه‌گذاری کشورهای غربی را فراهم می‌کند بلکه می‌تواند محرکی برای همکاری‌های جدی‌تر و عمیق‌تر با چین و روسیه نیز باشد. ایران می‌تواند سیاست خارجی خود را در جان بخشیدن دوباره به شعار «نه شرقی نه غربی» بر همین اساس از نو بازآرایی کند. در نهایت باید اطمینان حاصل کند که مناسبات ایران و غرب در ایجاد نگرانی برای چین و روسیه به جایی نخواهد رسید که این قدرت‌ها را از ایران دور و به رقبای منطقه‌ای ایران نزدیک‌تر کند. همچنین در طرف مقابل، حرارت مناسبات ایران با روسیه و چین نباید به جایی برسد که خصومت غرب را علیه ایران برانگیزد و آن‌ها را وادار کند که برای جلوگیری از ارتقای منزلت ایران در جنبه‌های اقتصادی و نظامی با ابزارهای سیاسی، نظامی و اقتصادی تلاش کنند. سطحی اندیشیده شده از همکاری با چین و روسیه می‌تواند اشتیاق غرب را برای همکاری با ایران افزایش دهد به این امید که ایران را از پیوستن به اردوگاه تجدیدنظر طلبانه چین و روسیه علیه منافع حیاتی غرب منصرف کنند. اگر بیش از حد به چین و روسیه نزدیک باشد، قدرت‌های رقیب آن‌ها در غرب انگیزه‌ای برای همکاری با ایران پیدا نخواهند کرد؛ چون در هر حال، ایرانی که از فشارهای اقتصادی و نظامی غرب آزاد باشد، به نیروی مضاعف برای چین و روسیه در رقابت‌های جهانی تبدیل خواهد شد. همینطور، اگر ایران بیش از حد از چین و روسیه دور باشد، قدرت‌های غربی علاقه‌ای چندانی به همکاری با ایران نخواهند داشت چون نه تنها از عواقب آن یعنی جستجوی ایران برای جایگزینی بهتر واهمه ندارند بلکه ایران مزیتی ژئوپولیتیکی برای موازنه‌سازی در برابر چین و روسیه را نخواهد داشت. قرار گرفتن ایران در این نقطه تعادل، آسان نیست و به ظرافتی نامعمول نیاز دارد.

این الگوی سیاست خارجی برای ایران تازگی ندارد. ایده موسوم به موازنه منفی در دوران نخست وزیر محمد مصدق و بعدها پس از انقلاب اسلامی در اجتناب همزمان از ایالات متحده و اتحاد شوروی، انعکاسی از همین عقیده بود. در بین سایر کشورها، ترکیه، هند و اخیراً عربستان سعودی الگوهای موفقی از پیگیری این سیاست متوازن هستند. ترکیه در عین عضویت در ناتو و برخورداری از روابط عالی با ایالات متحده و اتحادیه اروپایی، سطحی خیره‌کننده از همکاری استراتژیک با روسیه و چین را نیز به نمایش گذاشته است. در همان حال که ترکیه و روسیه در جبهه‌های رقیب در لیبی، سوریه و اوکراین قرار داشتند اما امروز ترکیه امید روسیه برای تبدیل شدن به هاب انتقال گاز به اروپاست. دو کشور مشارکت سازنده‌ای در ایجاد ثبات در قفقاز جنوبی داشتند. همینطور ترکیه یکی از منفذهای تنفسی روسیه بعد از اعمال گسترده تحریم‌های غرب نیز هست.

هند به عنوان نمونه‌ای دیگر، همزمان با اینکه شریک استراتژیک ایالات متحده در مقابله با افزایش نفوذ چین شمرده می‌شود، چین را به منزله اولین شریک تجاری خود به ویژه در واردات اقلام صنعتی برگزیده است. اختلافات مرزی هند و چین در هیمالیا که در چندین نوبت به زد و خوردهای نظامی هم منجر شده، مانع از تجارت ۱۱۸ میلیارد دلاری دو کشور نشده است. هند یکی از چهار کشور عضو کواد برای مهار چین، در کنار چین عضو سازمان همکاری شانگهای و بریکس برای مواجهه با یکجانبه گرایی آمریکاست. دهلی نو با آگاهی نسبت به تهدیدات افزایش قدرت نظامی و اقتصادی چین، از یک طرف، همکاری‌های امنیتی و اقتصادی را با کشورهای آمریکا، روسیه، ژاپن، استرالیا و ویتنام گسترش داده و از طرف دیگر، اجازه نداده است این تکاپوهای موازنه‌کننده، بیش از آنچه لازم است بر روابط اقتصادی و سیاسی هند و چین سایه بیاندازد.

عربستان سعودی با هدایت محمد بن سلمان به شکل غافلگیرکننده‌ای از یک کشور وابسته به ایالات متحده به تدریج به سوی جایگاهی مستقل‌تر حرکت کرده است. بدون آنکه خصومت ایالات متحده را برانگیزد، عربستان در دسامبر ۲۰۲۳ موافقتنامه مشارکت جامع استراتژیک را به چین به امضا رسانده و همکاری‌های نظامی تا سرحد برگزاری رزمایش مشترک در دریای جنوبی در سال ۲۰۱۹ و تکرار آن در ۲۰۲۳ پیش رفت. نه تنها عربستان دومین صادرکننده نفت به چین بعد از روسیه است بلکه همکاری‌های اقتصادی دو کشور شامل سرمایه‌گذاری چین در زمینه انرژی‌های تجدیدپذیر، هوش مصنوعی و شهرهای سبز نیز می‌شود. عربستان سعودی به خوبی متوجه علاقه‌مندی چین به جایگاه جغرافیایی خود در مسیر زنجیره‌های تامین از اقیانوس هند، دریای سرخ به سوی مدیترانه و اروپاست. عربستان همچنین به تازگی وارد قلمرویی از همکاری با چین شده که از دیدگاه ایالات متحده حساسیت برانگیز است. تصمیم ریاض به همکاری با شرکت‌های چینی هواوی و علی بابا به استقرار یک «منطقه ابری» توسط هواوی در سپتامبر ۲۰۲۳ در ریاض به هدف حمایت از خدمات دولتی از جمله شبکه ۵G و هوش مصنوعی منجر شد. به نظر می‌رسد رهبران ریاض علاوه بر مزایای اقتصادی و تکنولوژیک در نزدیک شدن به چین، درصدد بهره‌برداری از این رابطه برای چانه زنی با ایالات متحده برای گرفتن امتیازهای بیشتر امنیتی و نظامی هستند.

سیاست خارجی ایران بر خلاف این کشورها همچنان با فرض نادرست ابرقدرتی ایالات متحده و لزوم مهار آن به بهای از دست دادن مزایای اقتصادی هدایت می‌شود. هرچند که ایالات متحده هنوز می‌تواند تهدیدی برای ایران باشد اما شدت این تهدید قابل مقایسه با بیست یا سی سال گذشته نیست. ایران به موجب موقعیت منحصر به فرد جغرافیایی، بالقوه بیش از ترکیه، هند و عربستان سعودی از امکان موازنه‌گری جهانی بهره‌مند است. ایران می‌تواند بدون ملحق شدن به یکی از اردوگاه‌های رقیب از مواهب نظامی و اقتصادی هر دو در مهار و نفوذ استفاده کند و اطمینان بیابد که هیچیک از این دو اردوگاه مسیر همواری برای تسلط جهانی نخواهند داشت. در مجموع، دنیایی که دکتر پزشکیان در آن به ریاست جمهوری رسیده نه تنها متفاوت با گذشته است بلکه می‌تواند خطرناک‌تر یا فرصت آفرین‌تر باشد. بازبینی در نقطه‌ای که ایران بر روی آن ایستاده، سرآغاز تعیین بهره‌مند شدن یا خسران دیدن از این دنیای جدید است. بازگشت به سیاست موازنه قوا بین مهمترین قدرت‌های بزرگ اولین گام برای اصلاح مسیر گذشته است.

۳۱۱۳۱۱

دکمه بازگشت به بالا