نماد سایت patc

سفر ۲۷۰۰ کیلومتری دو بانوی ایرانی با دوچرخه + فیلم

سفر ۲۷۰۰ کیلومتری دو بانوی ایرانی با دوچرخه + فیلم

شاید این برای نخستین بار باشد که دو بانوی ایرانی به تنهایی دوچرخه خود را برداشته‌اند و بیش از ۲۷۰۰ کیلومتر را رکاب زده‌اند تا پیامی مهم را به همنوعان خود درباره محیط زیست، حفظ کره زمین و فرهنگ ایرانی برسانند. سفری پرچالش که با سوال‌های سیاسی گره خورد.

به گزارش patc، از ابتدای پیدایش «دوچرخه» تاکنون درباره این وسیله داستان، فیلم و روایت‌های گوناگونی ساخته و گفته شده است. دوچرخه گاهی با عناوینی همچون «بایسیکل‌ران» و «دزدان دوچرخه» سوژه سینمایی در کشورمان و خارج از ایران شده است و گاهی هم به عنوان یک رشته ورزشی بحثش سر زبان‌ها افتاده است.

همان‌طور که مختصر اشاره شد برای دوچرخه کارکردهای متفاوتی تعریف شده است؛ تا آنجا که این وسیله نقلیه‌ صرف‌نظر از وقت‌گذرانی و تفریح به عنوان ابزاری برای مسافرت کم‌شتاب در مسافت‌های کوتاه و طولانی مورد استفاده قرار گرفته است. سفر با دوچرخه در ایران پیشگامانی هم دارد که به دسته‌ای از آنها «سایکل‌توریست» می‌گویند. آنها گاه با ساده‌ترین مدل‌های دوچرخه دل به جاده زده‌اند و از مرزها عبورکرده‌اند. البته نکته قابل توجه این است که بیشتر سایکل‌توریست‌ها در ایران آقایان هستند و خانم‌های کمی آرزوی خود را برای مسافرت با دوچرخه در قالب گروهی کاملا زنانه به خاطره تبدیل کرده‌اند.

ملیحه و مینا، دو سایکلتوریست ایرانی در میدان تکسیم استانبول

با این وجود «ملیحه» و «مینا» دو بانوی جسور ایرانی هستند که با گذر از کلیشه‌ها، سفر با دوچرخه و یک ماجراجویی طولانی را تجربه کرده‌اند. سفر با دوچرخه برای آنها فرصتِ کم‌نظیر ملاقات و معاشرت با مردم، آشنایی با فرهنگ و خرده‌فرهنگ‌ها و کشف مکان‌های جدید را به ارمغان آورد. برای آشنایی بیشر با داستان سفر این دو بانوی ایرانی که توانستند مسافت بین «تهران تا استانبول» را به طول ۲۷۰۰ کیلومتر رکاب بزنند با آنها به گفت وگو نشستیم.

بیشتر بخوانید:
ماجراهای یک جانباز از سفر با دوچرخه
کارگروه گردشگری دوچرخه تشکیل شد
روایت‌های تکان‌دهنده از آزار دوچرخه‌سواران در جاده‌ها!
ابزاری نامتعارف برای قیام و سرکوب در فرهنگ آمریکایی!

«ملیحه عدالتیان» که سال ۱۳۵۸ متولد شده است با این جمله که همیشه عاشق ورزش بوده‌ام، روایت کرد: از دورانی که یادم می‌آید همواره ورزش بخش جدایی‌ناپذیری از برنامه‌های روزانه‌ام بوده است و بیشتر مواقع برای بدمینتون سالنی، دو میدانی، کوهنوردی و دوچرخه‌سواری تلاش کرده‌ام، اما به طور حرفه‌ای از سال ۱۳۹۵ در قالب تیمی ۶ نفره نخستین سفر خود از گرگان تا آستارا با دوچرخه‌ای سبک و بدون بارگذاری انجام دادم.

ملیحه عدالتیان

پس از آن در سال ۹۸ دومین سفر بلندم از شمال تا جنوب ایران در قالب  برنامه «از خزر تا خلیج فارس» را انجام دادم. ما در آن گروه ۱۵ رکابزن از نقاط مختلف کشور بودیم که سفر پرچالشی را پشت سر گذاشتیم و من را با چهره‌های متفاوتی از دوچرخه‌سواری، روابط انسانی، جاده و میهنم آشنا کرد. مهمتر از همه در این سفر با مینا آشنا شدم که باعث شد تا همرکابی ما به یک دوستی عمیق تبدیل شود.

ابتدا گوشه کنار جاده و شهرهای ایران را رکاب زدیم

ما با هم در گوشه کنار ایران رکاب زدیم و پس از آشنایی بیشتر با شخصیت همدیگر، توانمندی‌های ذهنی و جسمی و ایده‌های سفر با دوچرخه، بیشتر در ذهنمان بلندپروازی می‌کرد. سفر با دوچرخه بیش از آنکه نیاز به تمکن مالی یا قدرت بدنی داشته باشد به آمادگی ذهنی متکی است! چراکه شرایط و چالش‌های سخت و آسان در طی جاده در فراز و نشیب‌ها دست به دست می‌دهد.

 با توجه به رکاب‌زنی‌های گروهی که قبلا تجربه کرده بودم تا حدودی به این آمادگی‌ها رسیده بودم و حتی تدابیر مالی و جسمی خوبی هم همراه با مینا در نظر گرفته بودیم. به همین دلیل من و مینا قرار بود سال گذشته از تهران تا فرانسه را که حدود ۵۴۰۰ کیلومتر است رکاب بزنیم.

اغلب می‌گفتند که حاضر نیستند به خواهر یا همسر خود اجازه چنین سفری را بدهند.امور مربوط به دریافت ویزا را یکی پس از دیگری انجام دادیم اما بنا به دلایلی ویزا برای هر دو ما صادر نشد! با اینحال چون در اجرای برنامه‌ مشترکمان مصمم بودیم تصمیم گرفتیم تا با شعار زیست محیطی «هر روز یک زباله از روی زمین برداریم» از تهران تا استانبول را رکاب بزنیم. کاری که قبلا توسط خانم‌های ایرانی انجام نشده بود و قطعا سفر سختی بود!

تمرین‌های بدنی را آغاز کردم و با توجه به اینکه فصل سفر را در تابستان انتخاب کرده بودیم، من که ساکن مشهد هستم ساعت‌های رکاب‌زنی و کوهنوردی و تمرین‌های ورزشی را در زمان‌هایی که هوا گرم بود انجام می‌دادم تا کم‌کم بدنم با این شرایط تطبیق پیدا کند. در ابتدا، کار طاقت‌فرسایی بود ولی هدفم به من این انگیزه را می‌داد که بتوانم ادامه بدهم.

 مهمترین چالش راضی کردن مادرم بود

یکی از چالش‌های اساسی من راضی کردن مادرم بود. او بر اساس عواطفی که داشت احساس نگرانی می‌کرد مبادا حادثه‌ای برایم رخ دهد و دوستانم هم می‌پرسیدند که «چگونه دو خانم می‌خواهید چنین ریسکی کنید و تنهایی از ایران تا کشور دیگری را رکاب بزنید؟!» حالا که با موفقیت بازگشته‌ام برای آنها از تجربه‌هایم می‌گویم.

خوشبختانه در تمام طول سفر مشکلی ایجاد نشد و به طور خاص در جاده‌های ایران علاوه‌بر امنیتی که شاهدش بودیم همدلی مردم هم همراهمان بود و البته چه در ایران و چه در کشور ترکیه مردم بی‌نظیری را ملاقات می‌کردیم که بی‌توقع مهربان بودند،  فارغ از زبان مشترک یا دین، مذهب، ملیت و مرزها…

تعجب مردم ترکیه از دوچرخه‌سواری بانوان ایرانی

با توجه به وقایع گذشته ایران در حقیقت این رسانه‌ها هستند که ذهنیت آنها پیرامون وضعیت فعالیت‌های اجتماعی و ورزشی زنان را شکل داده بودند! چراکه یکی از پرسش‌های مکرری که در طول سفر و به طور خاص در ترکیه از ما می‌شد این بود که «چطور در ایران به خانم‌ها اجازه دوچرخه‌سواری می‌دهند؟»   

زمانی که برایشان از ایران می‌گفتیم که چطور در گروه‌های دوچرخه‌سواری به‌راحتی و بدون مشکل تمرین می‌کنیم متعجب می‌شدند و اینکه چطور ما تنها سفر می‌کنیم! اغلب می‌گفتند که حاضر نیستند به خواهر یا همسر خود اجازه چنین سفری را بدهند.

پیشنهادی برای آماده‌سازی سفر با دوچرخه

درباره آماده‌سازی و مقدمات سفر پیشنهاد می‌کنیم اگر قرار است کسی سفر با دوچرخه را آغاز کند، پیش از آن تمام کارهای مربوط به دوچرخه، از تعمیر تا نگهداری را یاد بگیرد. در همان روزهای نخست سفر چندین مرتبه لاستیک دوچرخه‌هایمان پنچر شد که همین کار یعنی پنچرگیری را باید آنقدر انجام داده باشید تا مهارت آن را در هر زمان و مکانی، کامل کسب کنید!

 با توجه به اینکه بیشتر سفرهای ما گروهی انجام می‌شد در اکثر مواقع آقایان اقدام به پنچرگیری می‌کردند، همین باعث شده بود تا به طور عملی نتوانیم مستقل و به تنهایی پنچرگیری را انجام دهیم! و این خودش چالشی بود که باید بر آن غلبه می‌کردیم. پس آموزش و مهارت در مسائل فنی دوچرخه یکی از مسائل اساسی قبل از سفر است.

ملیحه می‌گوید ما در سفر با دوچرخه این فرصت را داریم تا با تمام وجود سفر را درک کنیم؛ صدای پرنده‌ها را بشنویم، بوی گلها و گیاهان را استشمام کنیم، گرمی آفتاب را حس کنیم و باران وجودمان را خیس و زلال کند.توصیه دیگر این است که پیش از سفر درباره واحد پول، نقشه جاده‌ها، دسترسی به اینترنت و محل‌های برقراری چادر و اسکان تحقیق دقیق‌تری شود. این مقدمات باعث می‌شود تا سفر ارزان‌تر و ایمن‌تر باشد. وزن باری که ما حمل می‌کردیم حدودا ۲۷ کیلوگرم بود. یکی از دلایل این وزن نسبتا بالا آن بود که نمی‌خواستیم زیاد در هتل بمانیم و یا غذاهای آماده بخوریم! البته در جاهایی که ضرورت داشت چندین مرتبه در هتل یا هاستل‌ها اقامت کردیم.

در ایران با همکاری مناسب و مکاتبات هیأت دوچرخه‌سواری استان تهران در هر شهر در خوابگاه‌های اداره ورزش و جوانان آن شهر اقامت می‌گرفتیم و در خود استانبول هم خوشبختانه کنسولگری ایران در چند روز آخر سفر میزبان ما بود و مهمانسرای سفارت را در اختیارمان قرار داد که از پرسنل سفارت و کنسولگری ایران برای این همراهی تشکر می‌کنیم. علاوه‌بر این درطول سفر در شهرهای ترکیه معمولا در مکان‌های امن مثل پمپ‌بنزین‌ها یا کنار مساجد کمپ می‌کردیم. یکی از خوبی‌های پمپ بنزین استفاده از سرویس بهداشتی رایگان، وای‌فای و آب جوش است.

ملیحه می‌گوید ما در سفر با دوچرخه این فرصت را داریم تا با تمام وجود سفر را درک کنیم، صدای پرنده‌ها را بشنویم، بوی گلها و گیاهان را استشمام کنیم؛ گرمی آفتاب ما را بسوزاند و باران وجودمان را خیس و زلال کند.

در رویاهایم به همه کشورها سفر می‌کردم

مینا مولایی (متولد سال ۱۳۵۶) که در این سفر هم‌رکاب ملیحه در جاده‌ها بود، می‌گوید: علاقه قلبی به ورزش و خصوصا جهانگردی از ابتدای نوجوانی در من وجود داشت، به طوری‌که از کودکی تمام علاقۀ من «یک کره زمین» بود که از خواهرم هدیه گرفته بودم و گاهی ساعت‌ها آن را می‌چرخاندم و در رویاهایم به همه آن کشورها سفر می‌کردم. بنابراین از همان زمان‌ها علاقه دیدن دنیا و سفر در وجود من شکل گرفته بود و تمام سال‌های بعد به دنبال راهی برای محقق کردن رویایم بودم.

صعود به هفت قله در قاره‌های مختلف

کوهنوردی را زودتر از دوچرخه‌سواری و از سال ۱۳۸۵ آغاز کردم و به دلیل علاقه وافری که به این رشته داشتم (و البته هنوز هم دارم) به سرعت بیشتر قله‌های شاخص و مرتفع کشورمان ایران را صعود کرده بودم. به عنوان مثال چهار مرتبه قله دماوند را از جبهه‌های مختلف آن صعود کردم.

اولین سفرم با دوچرخه مسیر تهران تا همدان بود که سال ۹۱ به صورت انفرادی و به تنهایی و با کمترین امکانات- فقط با یک کوله پشتی- انجام دادم!علم کوه، سبلان، آزادکوه و همچنین دیگر قله‌های شاخص ایران… و به تدریج به سمت قله‌های برون‌مرزی کشیده شدم و قله‌های آرارات (در کشور ترکیه)، کلیمانجارو (در کشور تانزانیا) ـ که بام آفریقا نام دارد ـ و  قله البروس (در روسیه) ـ که بام اروپا لقب دارد ـ را در همین سال گذشته صعود کردم و مصمم هستم همچنان ادامه دهم و بقیه هفت قله بلند هفت قاره‌ (معروف به سون سامیت/ Summits ۷) را به پایان برسانم.

صعود به این هفت قله، چالشی است که کوهنوردان علاقه‌مند به جهانگردی انجام می‌دهند تا بام هر یک از قاره‌ها را درنوردند. مطمئنا از لحاظ سختی، این هفت قله سخت‌ترین قله‌های دنیا نیستند و این چالش بیشتر جنبه ماجراجویی و جهانگردی کوهنوردانه دارد.

به واقع کوهنوردی و دوچرخه‌سواری ورزش‌هایی مکمل یکدیگر هستند. در این سال‌ها با خواندن یک کتاب به شدت به دوچرخه و سفرهای ماجراجویانه با دوچرخه علاقمند شدم که همین علاقه باعث شد این ورزش را به طور موازی با کوهنوردی شروع کنم و  پس از تمرین‌های اولیه، اولین سفرم با دوچرخه مسیر تهران تا همدان بود که سال ۹۱ به صورت انفرادی و به تنهایی و با کمترین امکانات، فقط با یک کوله‌پشتی انجام دادم!

رکابزنی کشورهای آسیای شرقی

آن زمان هنوز به شدتِ الان، سفر با دوچرخه خصوصا خانم تنها، کمتر اتفاق می‌افتاد. پس از آن سال ۹۵ در سفری سه ماهه، کشورهای آسیای شرقی مانند هندوستان، نپال و مالزی را رکاب زدم که این بار سفرم انفرادی نبود و تجربه خوبی برای سفرهای بعدیم شد. خوشبختانه خانواده‌ام هیچ‌گونه مخالفتی برای فعالیت‌های ورزشی من نداشتند و در آن سال‌ها حامی مالی من هم بودند.

درس‌های سفر با دوچرخه

 برخورد منطقی با چالش‌ها، تاب‌آوری، صبوری  و جمع‌پذیری بخشی از درس‌هایی بوده است که از این فعالیت‌ها و ورزش‌های گروهی آموخته‌ام. برهمین اساس اگر گاهی در زندگی به چالشی بر می‌خورم به خودم می‌گویم که بخشی از هدفِ زندگی کردن همین است که بتوانیم شیوه دست و پنجه نرم کردن با مشکلات و چالش‌ها را بیاموزیم!

من با همین تجربه بود که به طور رسمی در قالب یک گروه دوچرخه‌سواری از شمال به جنوب ایران «دریای خزر تا خلیج فارس» را رکاب زدم که در این سفر با ملیحه آشنا شدم و پس از آن با هم تجربه‌های دیگری را در جاده‌های جنوب و شمال کشور  کسب کردیم.

همان‌طور که ملیحه اشاره کرد بخشی از  سفر تهران به استانبول به توضیح  وضعیت اجتماعی زنان در ایران می‌گذشت و برای اغلب مردم ترکیه سوال بود که چگونه به عنوان یک زن اجازه این فعالیت پر چالش را گرفته‌ایم!

سفرمان با سیاست گره می‌خورد

بخش دیگر سفر ما به اتفاقی که آن زمان در تهران رخ داد (ترور اسماعیل هنیه) معطوف شد و ما با وجود اینکه از بحث‌های سیاسی دوری می‌کردیم اما گاهی اجتناب‌ناپذیر بود و ناچار می‌شدیم بحث سیاسی داشته باشیم. هرچند سعی ما بر این بود تا حد امکان بحث را به سفر خودمان بکشانیم.  

مینا و ملیحه

در کل ما تلاش می‌کردیم که بیشتر در این سفر درباره فرهنگ ایرانی و اشتراک‌های انسانی صحبت کنیم و تا حد ممکن قضاوت‌های نادرست درباره مردم ایران را اصلاح کنیم و بیشتر توانمندی‌های ایرانیان و به طور ویژه زنان ایران را نشان دهیم.

راهی برای گرفتن مرخصی کاری

سفر ماجراجویانه ما حدود ۴۰ روز به طول انجامید و برای من که کارمند دانشگاه علوم پزشکی ایران هستم ابتدا شرایط درخواست این تعداد روز مرخصی کمی دشوار بود، اما در نهایت با همکاری مسئولان هیأت دوچرخه‌سواری استان تهران و دانشگاه علوم پزشکی ایران توانستم از مرخصی ورزشی استفاده کنم و باید از افراد و نهادهایی که در این سفر از ما حمایت کردند تشکر ویژه‌ای داشته باشم.

و در آخر اینکه تلخی‌های این سفر بسیار کم بود. خوشبختانه یک تیم دو نفره خوب و هماهنگ را تشکیل داده بودیم که از یکدیگر حمایت می‌کردیم. در پایان هر چه که ماند زیبایی‌های سفر و لذت آن بود. فارغ از تمام سختی‌ها و سربالایی‌ها و آفتاب‌های سوزان و چالش‌های جاده و اسکان و غیره، سفرِ بسیار زیبا و خاطره‌انگیزی بود که باعث شد به همین زودی دلتنگ سفر و ماجراجویی دوباره‌ای باشیم.
 

انتهای پیام

خروج از نسخه موبایل