پوریا یک سال بعد از ازدواج تصمیم به طلاق گرفته و مدعی است همسرش نسترن به او دروغ گفته و دیگر حاضر به زندگی با این زن نیست.
پوریا از دلایل طلاق میگوید:
*چه مدتی است با همسرت ازدواج کردهای؟
چند روز دیگر یک سال تمام میشود.
*چطور با همسرت آشنا شدی؟
در یک پارتی دوستانه آشنا شدم. جمعی بودیم که با هم سفر میرفتیم و مهمانی میگرفتیم. با نسترن آشنا شدم و چند تور گردشی رفتیم. 8 ماه با هم دوست بودیم و بعد از او خواستگاری کردم.
*نسترن چه ویژگی داشت که از او خواستگاری کردی؟
او خیلی دختر مهربانی بود. اصلاً عصبانی نمیشد. توقع زیادی از زندگی نداشت و البته در یک سالی که با هم زندگی کردیم هم همینطور بود. من تا یک ماه قبل واقعاً احساس خوشبختی داشتم.
*چه شد که تصمیم به طلاق گرفتی؟
یک ماه قبل فهمیدم همسرم قبل از من با مرد دیگری ازدواج کرده و طلاق گرفته؛ اما چیزی به من نگفته است.
چطور متوجه شدی؟
یکی دو بار برایم پیام آمد. جدی نگرفتم. فکر کردم مزاحم است؛ اما یک روز مردی که مدعی بود شوهر سابق نسترن است به محل کارم آمد و گفت میداند من با نسترن ازدواج کردم. او گفت دو سال قبل از نسترن جدا شده و از کارش پشیمان است و حالا میخواهد من از همسرم جدا شوم تا با او ازدواج کند. او مرد وقیحی بود.
*چه واکنشی نشان دادی؟
ما درگیر شدیم و پلیس آمد.
*وقتی به نسترن گفتی، چه شد؟
تأیید کرد و گفت 6 ماه عقدکرده آن مرد بود؛ اما بعد از هم جدا شدند. نسترن شناسنامهاش را عوض کرده و به من هم نگفته بود قبلاً ازدواج کرده است.
*فکر نمیکنی شتابزده عمل میکنی و باید کمی زمان بدهی تا مشکلت با همسرت حل شود؟
نسترن را خیلی دوست دارم. او خیلی زن صبور و خوبی است؛ اما دروغ بزرگی به من گفته و نمیتوانم او را ببخشم.
*نظر نسترن درباره جدایی چیست؟
خیلی ناراحت است. به من گفت بیا بیشتر فکر کنیم؛ اما قبول نکردم. راهی جز جدایی از این زن ندارم. هرچند عاشقش هستم و دوستش دارم. اگر من هم بخواهم دیگر خانوادهام قبول نمیکنند با او زندگی کنم.