همقطاران عزیزم هفتم اسفند بهانه ی خوبی است برای تجدید بیعت در صیانت از اصول خانه ی مشترکمان

دوباره اسفندماه و فرارسیدن هفتمین روز از این ماه که دوست داشتنی است و غرورآفرین،کمتر کسی از دوستان و نزدیکان است که نداند چقدر هفتم اسفندماه سالروز استقلال کانون وکلا را دوست می دارم،روزی که خاطره‌ی بودن و تکرارش ،شیرین تر و دلچسب‌تر از زادروزم شده.

پشت میز کار ،برای لحظه‌ای نگاهم به ترازوی عدالت گره می‌خورد و در پس زمینه اش نماد فیروزه‌ای رنگ خانه‌ی صنفی‌ام که نشانه‌ی آرامش است و اقتدار شکل می‌گیرد به این نماد پرابهت و زیبنده خیره می‌شوم، شاخه های زیتون و گندم در دوسوی ترازوی عدالت نشانه ای است بر ضرورت توجه به حقوق مردم که خورشید عدالت بر آن نورافشانی کرده تا طریق تاریک و ظلمانی ظلم را روشن سازد و چراغ راهی شود در مسیر عدالت،خالقان نقش و طرح ،رنگ فیروزه ای را نماد صداقت می دانند و پرهیز از ریا و دروغ که چه نیک تعبیری است برای نشانه ی خانه ی صنفی ام.

ناخودآگاه به سوی کتابخانه می‌روم و لابه‌لای کتاب‌ها سراغ سرگذشتِ قانون استاد علی پاشا می‌روم تا با تورق تاریخچه‌ی حیات کانون وکلا برای لحظاتی در اتمسفر روزگاری تنفس کنم که امثال عالیجنابان داور،هاشم وکیل،خلعتبری،مجاب و…زیست می‌کردند اما ندای غریبی که گویی از اعماق وجودم نهیبم می‌کند ،با تحکم و غیظ می‌گوید؛ تو را چه به داور و هاشم وکیل ،اَبروانم به گره می‌افتند،بغض راه گلویم را می‌بندد و اشک گونه هایم را خیس می‌کند،

وجدانم درست می‌گوید مرا چه به تاریخچه کانون وکلا و تنفس در اتمسفر آزادگانی که برای استقلال و سربلندی این کهن دیار دوست داشتنی از هستی خویش گذشتند و بی حب و بغض، منیت و خودپسندی را پشت درهای کانون وکلا وانهاده و برای استقلال این خانه همدل و یکدست کاری کردند که نام و اعتبار وکیل و کانون وکلا سالیان سال بر بلندای تاریخ سیاسی اجتماعی این سرزمین بدرخشد.

کانون وکلایی که مدیرانش با اقتدار و صلابت، تمامی ارکان دولت شاهی را وادار به پاسخگویی می‌کرد، از مجلس شورای ملی تا دربار چشمشان به دهان وکیل مدافع حقوق مردم بود تا که مبادا در طریق حکمرانی خطایی کنند که اگر چنین کنند وکلای راستین و مستقل کانون وکلا آنان را بی محابا پای میز عدلیه فرا می‌خواندند، از اصرار به اصلاح لوایح دولتی تا الزام وزیر عدلیه به پاسخگویی که شاهد عیان این ادعا خاطرات زندانیان سیاسی آن دوران است و آبان ماه ۵۷ که هیأت مدیره‌ی وقت کانون وکلای مرکز در دفاع از حقوق زندانیان سیاسی و اجابت خواسته‌ی خانواده‌ی ایشان،وزیر دادگستری را مکلف به اجابت خواسته ها و اعمال قانون می‌کنند.

این همه افتخار کجا و شرایط امروز کجا؟دلم طاقت نیاورد تا کلامی با داور سخن نگویم و با هاشم وکیل از بدعهدی کسانی که در کارزار انتخابات حراست از استقلال یادگار این بزرگان را نشانه‌ی شجاعت خویش تعرفه می‌کنند و به وقت انتخاب و انتصاب فراموش می‌کنند، گلایه نکنم ! در خلوتم با بزرگان خانه ی صنفی از معاندان داخلی و دشمنان بیرونی آنچنان گلایه کردم که بغصم ترکید و گونه هایم بارانی شد.

پیشگاه ایشان عرض کردم،دلتنگم؛برای روزگاری که لحظه شماری می‌کردم تا در مراسم سالروز استقلال کانون وکلا با غرور قدم از قدم بر می‌داشتم و گویی تمامی عالم به کام و نام من شده است و عالمیان یک به یک این فرخنده روز را شادباش می‌گفتند و در این شادی و غرور شریک بودند.

از پس بلورهای اشک،عبارات و جملاتی نمایان شد که جز شرمساری از تاریخ حاصلی نداشت،ادعا و رفتارهایی که هیچ درک و فهمی از ضروریات استقلال کانون وکلا و پاسداشت سالروز این اتفاق خوش یُمن تاریخ اجتماعی ایران زمین ندارد و با گزافه‌گویی هایی مانند عدم ضرورت برگزاری مراسم یا دعوت نشدن کارآموزان عزیز به بهانه های واهی چون بالا بودن هزینه ها و ظرفیت محدود سالن برگزاری مراسم،تمام همت بی مقدارشان را صرف حذف اصول خانه‌ی مشترکمان می‌کنند اما زهی خیال باطل که این خانه،خانه‌ی سربازانی است که برای استواری و صلابت از هاشم وکیل ها،خلعتبری ها،شاهکارها، مجاب ها،کشاورزها و پیشکسوتان سینه سوخته و عاشق الگو گرفته و بر عهدی که با ایشان بسته اند پایبند بوده در طریق صیانت از اصول این کهن دیار دوست داشتنی جان شیرین نثار می‌کنند.

به اینجا که رسیدم ندایی پرصلابتی فریاد بر آورد که:

من کانون وکلای دادگستری ام

خانه‌ی مشترک هزاران سرباز عدالت

سربازانی که در طریق احیاء حق و برافراشتن پرچم عدالت از هیچ کوششی دریغ نکرده،در بزنگاه های تاریخی صلابت و اقتدار خویش را به رخ تاریخ کشیده‌اند و از این سو هیچ غم به دل راه نده و یقین بدان ، فرزندانی در دامن من پرورش یافته اند که خانه و خانواده ی خویش را چونان جان شیرین دوست دارند و به وقت ضرورت تمام قد با جان و دل از کیان خانواده ی صنفی خویش دفاع کرده و خواهند کرد.

من کانون وکلای دادگستری هستم

تنها نهاد مدنی ایران زمین با هزاران سرباز عدالت که شجاعت و استقلال از اوصاف جدانشدنی ایشان است،نیک می دانی اصرار بر استقلال فرزندانم از دستگاه های حاکمیتی هیچ علتی ندارد جز آنکه ایشان برای دفاع از حقوق مردم نازنین دچار لکنت و ترس نشوند.

به آنان که در خیال پوچ خویش خواب حذف کانون وکلا را می پروانند بگو؛کانون وکلا خانه ی کسانی است که بدون لکنت زبان و ترس در برابر تضییع حقوق عامه ی مردم قیام می کنند ،همانطور که فرزندان عزیزم در مقاطع مختلفی به انجام تکلیف خویش قیام کرده اند و هزینه ها داده اند؛ در پرونده ی کارگران هفت تپه،خون های فاسد،خشکسالی خوزستان،دفاع از محیط زیست و…ابطال بخشنامه های خلاف قانون و تضییع کننده ی حقوق مردم ورود کرده، در اعتراضات مدنی پا به پای مردم همراه و همنفس بوده اند و بازداشت و حبس را به جان خریده و از آرمان های خویش کوتاه نیامده اند ،حتی حاکمیت نیز از ظرفیت و توانایی حضور فرزندان من در مجامع بین المللی منتفع شده،دفاع ایشان برای صیانت از حقوق ایران و ایرانی برگ زرینی است در تاریخ این کهن نهاد مدنی.

پس به یاوه گویان و معاندان بگو ؛ بدانید و آگاه باشید

قلم و اندیشه ی یک عضو از هزاران فرزندی که در دامن من پرورش یافته کافی‌است تا کاری کند که ظلم ظالم در نطفه خفه شده،آنلاین سکوت و خاموشی بر لبان یاوه گویان و معاندان من و خانواده‌ام زده شود پس با خودتان زمزمه کنید تا ذکر مدامتان شود

استقلال کانون وکلا خط قرمز اعضاء این نهاد مدنی مستقل است

وکیل دادگستری-شیراز

دکمه بازگشت به بالا